سری نود و چهارم از سیبیل نوشت ها
سری نود و چهارم از سیبیل نوشت ها می گریخت از دیدن ریختش،ریخته گر. دمی با آدم دنی نمی توان گذراند. دور افتاده است لبخند…
سری نود و چهارم از سیبیل نوشت ها می گریخت از دیدن ریختش،ریخته گر. دمی با آدم دنی نمی توان گذراند. دور افتاده است لبخند…
سیبیل نوشت های سری نود و سوم کاریکلماتورهای محمد مهدی معارفی درنگ نمی کرد در انگ زدن حراف. ضربه اش کاریست بیکاری. در بهداری با…
سری نود و دوم از سیبیل نوشت ها کاریکلماتورهای محمدمهدی معارفی سوگند خوردم دیگر گرسنه نماندم. به دنبال یار به دیار غربت رفتم. شخصیت کاذبی…
سری ۹۱ نود و یکم از سیبیل نوشت ها _دست به کار شدم تا کار خودم را بسازم. _به تعطیلی می کشاند روزگار مردم را…
سری (۹۰) فردوسی پوری سیبیل نوشت ها _گل به خودی است هم نشینی با آدم شوت. _از ورود آدم های تابلو به گالری جلوگیری می…
در بستر حوادث ، زخم بستر گرفتم سری هشتاد و نهم از سیبیل نوشت ها در سال ۱۳۹۸ کاریکلماتور _سر به داری را برگزیدم از…
کاریکلماتور های محمدمهدی معارفی سری هشتاد و هشتم از سیبیل نوشت ها همدمم دمدمی بود،روزگار از دمارم درآورد. برای به دست آوردن آرا،خودآرایی می کرد…
کاریکلماتور: قابل رویت نیست شب هنگام، آدم روسیاه سری هشتاد و هفتم از سیبیل نوشت ها کاریکلماتورهای محمد مهدی معارفی _خونم را کثیف می کند،آدم…
سری هشتاد و ششم از سیبیل نوشت ها کاریکلماتورهای محمدمهدی معارفی _قفل می شوم روی زندگی تا آدم های کلیدی زندگی ام را پیدا کنم….
سری هشتاد و پنجم از سیبیل نوشت ها کاریکلماتورهای محمد مهدی معارفی _شب ها بیرون نمی رفتم،تا ریخت ماهش را نبینم. _وارد بازی های کثیف…
کاریکلماتورهای محمد مهدی معارفی سری هشتاد و چهارم از سیبیل نوشت ها _خط دفاعی تیم فوتبال مان،خرچنگ و قورباغه بود. _آدم چسبی بود،اما به دل…
سری هشتاد و سوم از سیبیل نوشت ها کاریکلماتورهای محمد مهدی معارفی _راه به جایی نبردم در کهکشان راه شیری. _آرایشگر باعث شد مشتریانش برای…
سری هشتاد و دوم از سیبیل نوشت ها کاریکلماتورهای محمد مهدی معارفی _افتاده می شوند آدم های بلند پرواز. _دستاوردم،کاسه ی گدایی بود. _ترش رو…
کاریکلماتورهای محمد مهدی معارفی سری هشتاد و یکم از سیبیل نوشت ها _تدارک به درک رفتن اش را می بیند، معتاد هر شب. _نرخ بیکاری…
سری هشتادم از سیبیل نوشت ها کاریکلماتورهای محمدمهدی معارفی _در سرازیری عمر،سربالایی مشکلات را طی می کند،بازنشسته. _با کمترین حقوق به ریاکاری پرداختم. _قشقرق راه…
سری هفتاد و نهم از سیبیل نوشت ها کاریکلماتورهای محمد مهدی معارفی _با تو سری سر به زیر می کنند دانش آموزان سر به هوا…
سری هفتاد و هشتم از سیبیل نوشت ها کاریکلماتورهای محمد مهدی معارفی _از خانه تکانی خسته نمی شود،لاک پشت. _باعث ناشنوایی دستگاه شنود شد،مأمور تازه…
سری هفتاد و هفتم سیبیل نوشت ها کاریکلماتورهای محمد مهدی معارفی _خاک خرید تا راحت تر کارهای خاک بر سری انجام دهد ساده لوح. _عینک…
سری هفتاد و ششم از سیبیل نوشت ها کاریکلماتورهای محمد مهدی معارفی : _در قلب مردم خانه کردم تا بی خانمان نباشم. _بشکن می زند بزن…
سری هفتاد و پنجم از سیبیل نوشت ها کاریکلماتورهای محمد مهدی معارفی _در قبرستان رها کردم،آدمی که سوهان روح بود. _برای اینکه حمل بر خودستایی…