سری ۹۱ نود و یکم از سیبیل نوشت ها
_دست به کار شدم تا کار خودم را بسازم.
_به تعطیلی می کشاند روزگار مردم را خط قرمز تقویم.
_بیکار شدم با کارشکنی وزیر کار.
_به ذوق آزمایی می پردازند مسئولین با سورپرایز کردن مردم.
_برای سان دیدن منتظر طلوع خورشید بود سردار.
_روی دستش راه می رفت مدیر تا مسئولیت از شانه هایش بیفتد.
_لوله کش آوردم برای بازدید از لوله های تنفسی سیگاری.
_باب میلم رفتار می کند،دوست نابابم.
_چیزی از زندگی نمی خواهم،جز سرزندگی.
_از سد مشکلات با سیل گذشتم.
_دعوا به پا کردم پا پس کشیدم پاسوز شد رفیقم.
_ رسوایم کرد تا از سرش واکند مرا.
_دنده خلاص طی می کند زندگی را بی خیال.
کاریکلماتورهای محمدمهدی معارفی