سیبیل نوشت های سری نود و سوم
کاریکلماتورهای محمد مهدی معارفی
- درنگ نمی کرد در انگ زدن حراف.
- ضربه اش کاریست بیکاری.
- در بهداری با نداری ام مواجه شد دکتر.
- به احترام باران بلند شد کشتی به گل نشسته.
- با روی خوش به استقبال ناخوشی رفتم.
- با یکجانشینی همنشینی برای خودم یافتم.
- بعید بود تبعیدت کنم از قلبم.
- مسافت آفت رابطه هاست.
- برای شوراندن مردم از نمک استفاده می کنند.
- از نماهای مختلف به خودنمایی می پردازد،بازیگر.
- گل مایوس را از باغچه دور می کند باغبان .
- خودنوشتم پر از سایرین است.
- بعد از بیان زیاد،زیان می بیند سخنران.