سری جدید کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو : ۱-برای لحظۀ دیدار، به جمع آوری چشم پرداخته ام! ۲- آدم معتاد، چوبِ رفاقت اش را می خورد! ۳- تا…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو : ۱-برای لحظۀ دیدار، به جمع آوری چشم پرداخته ام! ۲- آدم معتاد، چوبِ رفاقت اش را می خورد! ۳- تا…
کاریکلماتور : نقّاشِ چاق، مُدام خودش را”می کشد”! کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو، طنزپرداز شیرازی، متخلص به پیرسوک : ۱-چه دیر آمدی، بوسه ام ازدهان افتاد!…
۱-با”حقّه”، پای منقل نشست! ۲- حرفش راه نداشت، برگشتم! ۳- بااندیشۀ سیرشدن، کتک”می خورد”! ۴- وقتی به دوستم”سر”زدم، کف گرگی تحویل گرفتم! ۵- باتو، به…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو ۱-می خواستم به خودم برگردم، یکطرفه بود! ۲- پرایدم، هم خودم را می بَرَد هم آبرویم را! ۳- سرِخانۀ اوّل که…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو ۱-تا نظر”جمع”را پذیرفت، “منها”شد! ۲- برای پیوند، دلِ”سوخته”ام را به معتاد تریاکی اهدا کردم! ۳- “قرار”ام نبود، همه بدنبالش گشتیم! ۴-…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو : ۱- عمده خر بود، به تنهایی! ۲- در ارکستر سکوت، خواننده فریادهای بی صدایم! ۳- چون خوابش”سبک”بود، با وزنه می…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو ۱-درد اش را پرتاب کرد، تا به”درد ام بخورد”! ۲- وقتی کیف ام را زدند، جیبم گریه می کرد! ۳- گاوش…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو : ۱-“من تو من”می شوم، وقتی درخود فرو می روم! ۲- بجای زبان، مغزش چرب است “گوسفند”! ۳- برای از یاد…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو : ۱-با هر پِلکی که میزنم، جریمه می شوم دیدنت را! ۲- دکتر برایم”آرامش”مطلق نوشته، نام تو را! ۳- همیشه بانگاه،…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو : ۱-فهمیدن رایگان است، امّا برایت گران تمام می شود! ۲- برای”کشیدنِ”پیراهن یوسف، زلیخا وار ترازو خریدم! ۳- آنقدر”خاکی”بود که در…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو : ۱-زنِ “وزن”دار را، می توان با قافیه سرود! ۲- تا از کوره درمی رفت، کوره چی برایش غیبت می زد!…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو ۱-پس ازغذای”حاضری”، دِسِر”غیبت”داشتیم! ۲- زخمم”کاری”بود، حقوقم را بالا بردند! ۳- برای”نَیش”قبر، حکم نما گرفتم! ۴- مردِ خشک سر، زن اش را…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو : ۱-چشمت که حرف می زند، سراپاگوش می شوم! ۲- آدم متعصّب، “خشک”از آب در می آید! ۳- منظومۀ “شمسی”، به…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو : ۱-دهان ام را بوئیدند، “سیر”خورده بودم در محفل گرسنگان! ۲- محصول نخل مرداب است، خرمای گندیده! ۳- هر روز تیک…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو : ۱-کاش می شد، برهنگی پوشید! ۲- تا به”پیروزی”رسیدم، “سرخ “شدم! ۳- برای پیشگیری ازانفجار دیزی زودپز، “چاشنی”را برداشتم! ۴- لنگه…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو : ۱-زمان فرار از واقعیّت، دستگیر شد! ۲- وقتی استخوان ام “جوش”خورد، باورکردم که کمبود آهن ندارم! ۳- بُزی که به…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو : ۱-به سبب”کُنج”کاوی، در”دایرۀ”زندگی نتوانست بماند! ۲- فقط با دوزانو، چهارزانو می نشینم! ۳- باورِ شکسته ام، جورچین نمی شود! ۴-…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو : ۱-برای تزریق آمپول خوابیدم، امّا خوابم نَبُرد! ۲- من رنگ”صورتی”را دوست دارم که پودر نزده باشد! ۳- با ترکِ قلیان،…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو : ۱-آدم”لارژی”بود، با سایزی”مدیوم”! ۲- تا “حرف آخِر”را زدم، همۀ حروف بسویم یورش آوردند! ۳- بین آنها فقط من”فرق”نمی گذاشتم، چون…
کاریکلماتوهای ابوالقاسم صلح جو : ۱- بیسکویت”فرخنده”، طعم ومزّۀ لبِ”دریا”را دارد! ۲- با قلبِ حقیقت، به فساد خون می رسانم! ۳- نگاهم با “گلِ”مژه، به…