menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

کاریکلماتور : سر گردنۀ پائیز، درختان لُخت می شوند!

کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو :

۱-کاش می شد، برهنگی پوشید!

۲- تا به”پیروزی”رسیدم، “سرخ “شدم!

۳- برای پیشگیری ازانفجار دیزی زودپز، “چاشنی”را برداشتم!

۴- لنگه نداشت، به منزل نرسید!

۵- سکوتم، ترنّم موسیقی بیصداست!

۶- شیرلزیست، رنگ شرابی موهایت!

۷- “بغل”اش دوای درد من است، وقتی زیر”بغل”اش می زنم!

۸- الگویم بود، عِبرت ام شد!

۹- تاگور، چندقدم مانده به گاندی!

۱۰- بااینکه دل پُری داشت، عاشق می پذیرفت!

۱۱- “ستاره” پشت سرِ”ماه”ام، “صفحه”گذاشت!

۱۲- باسادگی اش، گرگ درون ام را”بیدار”کرد!

۱۳- تیشۀ فرهاد، رگ”شیرین”را زد!

۱۴- آنروی سگم که بالا آمد، ازخرشیطان پیاده ام کرد!

۱۵- وقتی”لگن”اش شکست، آفتابه اش را وقف کرد!

۱۶- سرگردنۀ پائیز، درختان لُخت می شوند!

۱۷- گرسنگی را بخاطر بسپار، پرنده خوردنی است!

۱۸- ازاینکه “دام” در”دام”می افتد، درعجب ام!

۱۹- گرسنه بود، گول هیکل ام را”خورد”!

۲۰- از”داخل”تونل، به”خارج”رفتم!

۲۱- “دل”داشته باشی، عشق”حاکم”می شود!

۲۲- “بی هوا” آمد، خفه شد!

۲۳- لهیده شده بودم، وقتی تو”رسیدی”!

۲۴- دو”دل”بود، “جگر”ام!

۲۵- دار دنیا، بیدارم کرد!

۲۶- همۀ”اولیاء” بجای مسجد، به مدرسه رفتند!

۲۷- سکوت اعداد اَصَم، سرشار از ناگفته هاست!

۲۸- سر ساعت، با تنه اش آمد!

۲۹- دستم را استریل می کنم، تا احساس بدی به من دست می دهد!

۳۰- تصویرم کاریکاتوری می شود، وقتی به ریش خودم می خندم!

۳۱- برای پانسمان زخمم، “باند”قاچاق را پیچاندم!

۳۲- درخشکسالی، چشمم آب نمی خورد!

۳۳- بقیّۀ زندگی سگی ام را برای گربه ام به ارث گذاشتم!

۳۴- چشمم آب نمی خورد، برایش نوشابه خریدم!

۳۵- با”مغز”استخوان ام، می اندیشم!

۳۶- به آئینه بغل اتومبیلم، ضد عرق می زنم!

۳۷- مبزتوالت هیچگاه از آفتابه، زیرمیزی نمی گیرد!

۳۸- سکتۀ شعرم، قافیه را فلج کرد!

۳۹- برای اینکه هوایم را داشته باشد، آلودگی ام را تست می کرد!

۴۰- درآستانۀ درخروجی زندگی، “مایکل جکسون”به تماشای رقص مُردگان دعوت ام کرد!

۴۱- تا به مرگ می اندیشم، به عزرائیل کانِکت می شوم!

۴۲- وقتی باهمسرم”یک دل”می شوم، ضعف در”خون رسانی”، مغزمان را ازکار می اندازد!

۴۳- اکثرپزشکان، در انتهای عمر بیمار مطب دارند!

۴۴- سرِسفره باغذا”بازی”کردم، باختم!

۴۵- درگودِ زورخانه، “شنا”کردم!

۴۶- حاجت می داد، نگرفتم!

۴۷- “شایعه”می انداخت، من برمی داشتم!

۴۸- خنجر بین”شانه”هایم، به بُرُس نشست!

۴۹- “دیوانِ” شعرهایم، همه شیشۀ عمردارند!

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر