کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو :
۱-به سبب”کُنج”کاوی، در”دایرۀ”زندگی نتوانست بماند!
۲- فقط با دوزانو، چهارزانو می نشینم!
۳- باورِ شکسته ام، جورچین نمی شود!
۴- درماه محرّم، پلیس راهور مجبورم کرد تا “زنجیر”بزنم!
۵- با”قلم”، پای درخت به شعر باز شد!
۶- دروازه بان، بین دونیمه گل خورد!
۷- دیشب که خوابت را دیدم، سلام رساند!
۸- وقتی شکارشیر ممنوع شد، “سرم را به دیوار کوبیدم”!
۹- جنین آنقدر”پیله”بود که پیش از تولّد نامش را”پروانه”گذاشتند!
۱۰- همراه ام”رژیمی”است، زنگ “نمی خورد”!
۱۱- عاشق ماهی آزادی هستم که به قلّلاب ماهیگیر گیردهد!
۱۲- عشق ام”ابدی”بود، به مناسبت عفو خورد!
۱۳- “چیزی بارش نبود”، اَدای باربرها را درمی آورد!
۱۴- دوستی با آدم تشنه، برایم زیاد”آب”می خورد!
۱۵- “مسلسل”ریمل مصرف می کردند، برای آرایش جنگی!
۱۶- چراغ سبز نگاهت، متوّقف ام کرد!
۱۷- “خاکی”بود، رویش یادگاری نوشتم!
۱۸- خبر مرگ اش که”پیچید”، عزرائیل”مستقیم”رفت!
۱۹- دستبند نزده بودم، زمان از دستم دررفت!
۲۰- “تار”اش را، با پود می زد!
۲۱- آهت مرا “گرفت”، مست شده ام پاتیل!
۲۲- آزاد بود، در”بند”ام!
۲۳- برای یک لقمه موش، گربه سگ دُو می زند!
۲۴- تا به بُن بستِ فلسفی می رسم، دُور می زنم!
۲۵- “تصادفی”زنده بود، با پراید!
۲۶- آدم بی کلّه، سرِ دار نمی رود!
۲۷- تا قوزک، در خودم فرو رفتم!
۲۸- نه به جهات اصلی، که تو را “به هر جهت” دوست دارم!
۲۹- هنوز واژۀ “سیلی”، به گوشش “نخورده” بود!
۳۰- تا”خاکی”شدم، غرورم آسفالت شد!
۳۱- “شمسی”، در ماه قمری متولّد شد!
۳۲- “رمز”موّفقیّت ام را فراموش کرده ام!
۳۳- برای تفریح”زنگ”زدم، دانش آموزان”سنباده”آوردند!
۳۴- فرهاد عاشق چای داغی بود که برایش”شیرین”می شد!
۳۵- من”بُریده”ام، توادامه بده”بدوز”!
۳۶- پایم که خواب رفت، جوراب اش را دزدیدم!
۳۷- تافریاد”کشید”، بادست دهانِ ترازویش را گرفتم!
۳۸- “می آئی”، امّا “رفتن”در زبان پارسی”لازم”است!
۳۹- سرعت نگاهم، چشم راست ام را”چپ”کرد!
۴۰- دل “بستۀ” خانه های دل”باز”ام!
۴۱- “تند”باد، دهان سامانۀ کم فشار را سوزاند!
۴۲- نان حلال اش را، در ماه حرام بُریدم!