کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو
۱-درد اش را پرتاب کرد، تا به”درد ام بخورد”!
۲- وقتی کیف ام را زدند، جیبم گریه می کرد!
۳- گاوش زائیده بود، بُز آورده بود!
۴- با بلند کردنِ صدایش، کمرش رگ به رگ شد!
۵- “توپِ”خالی اش را، فدراسیون خرج گذاری کرد!
۶- برای اینکه”داغ”اش را نبینم، چشمانم را بستم!
۷- “بی هوا”پرید، در خلاء فرود آمد!
۸- “موج”خنده ام، همه را درشادی”غرق”کرد!
۱۰- بدون دخالت دست، زبان می ریخت!
۱۱- رنگین کمان، اسیر یکرنگی ام شد!
۱۲- دعایش”گیرا”بود، پاچه ام راگرفت!
۱۳- خرج گذاری کردم، “توپ”خالی اش را!
۱۴- مغزش را شخم زدم، تا برایش فکر بکارم!
۱۵- تاخودش را به موش مُردگی زد، گربه لقمۀ چپ اش کرد!
۱۶- برایم کم گذاشته بود، بااصرارِمن بیشترگذاشت!
۱۷- تانگاهش را ازمن گرفت، به چشمش تحویل داد!
۱۸- دودِ گُلّ کُکنار، “تریاکی”رنگ است!
یک دیدگاه
جواد فرج پور:
بسیار عالی استاد صلح جو