کاریکلماتور / با جیب خالی به رستوران رفتم برای هواخوری
با جیب خالی به رستوران رفتم برای هواخوری کاریکلماتورها (سیبیل نوشت ها) شماره ی ۱۰۴ فیک است ترافیک عشقی در دلم. ماتم می گرفتم بعد…
با جیب خالی به رستوران رفتم برای هواخوری کاریکلماتورها (سیبیل نوشت ها) شماره ی ۱۰۴ فیک است ترافیک عشقی در دلم. ماتم می گرفتم بعد…
در زندگی ام حضور پررنگی دارد چای سیبیل نوشت های ۱۰۳ محمدمهدی معارفی از دستور زبان پیروی نمی کند سرباز بی سواد. در زندگی ام…
مرغ همسایه غاز است و حقوق من چندر غاز کاریکلماتورهای نائله یوسفی : معشوق، دزدی بود که نگاهش را از من میدزدید هزار پا میتواند…
حساب و کتابم با هم نمی خواند آنها را به کلاس آواز فرستادم کاریکلماتورهای نائله یوسفی فقط دانه ها با خاک بر سر کردن به…
سکوت رودخانه ، صدای خشکسالی را در آورد. کاریکلماتورهای اصغررضایی گماری بعضیها با سر درآوردن از زندگی دیگران دم در آوردهاند. آدم بیکار ، سر…
میخ از دیوار دل کند، تابلو غش کرد سیبیل نوشت ها شماری یک صد و دو سخت پشیمان می شوند کسانی که آسان اشتباه می…
فرش بی گناه بالای دار می رود. کاریکلماتورهای بهاره میرشفی کرونا بی بوق و کرنا آمد. کرونا دست می شوییم اما نه از زندگی. فرش…
کله پز ، چشم گُذاشت مشتری ها سیر خوردند. کاریکلماتورهای اصغر رضایی گماری کله پز ، چشم گُذاشت مشتری ها سیر خوردند. مردان ، زنان…
حرفم را به کرسی نشاندم از سنگینی، کرسی شکست! کاریکلماتورهای نائله یوسفی بادکنک به بادبادک فخر می فروخت بادبادک گفت یک سوزن به خودت بزن…
در هفت آسمان ستاره ای نداشت، خودم برایش چشمک می زدم! کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو همراه اوّل ام”رژیمی”است، زنگ”نمی خورد”! دستبند نزده بودم، زمان از…
کاریکلماتورهای کرونایی کرونا دست می شوییم اما نه از زندگی.تند باد فراموشکار سوتش را جا گذاشت.سایه همه آدمها رو سیاه است.کویر تشنه سراب می نوشد….
تنها سلام بی طمع، خداحافظی است! کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو : گاهی آنقدر”محو” تو می شوم که فراموش می کنم در خیالم هستی! “گذشته”ام، “حال”…
مانکنی میکند در ویترین مزرعه، مترسک جوان سیبیل نوشت ها شماره ی یکصد و یک کاریکلماتورهای محمدمهدی معارفی با آدم بی نوا، هم نوایی کرد…
کامران سخن پرداز دانش آموخته مقطع کارشناسی باستان شناسی و دانش آموخته ممتاز مقطع کارشناسی ارشد پژوهش هنر است. از ۱۰ سالگی به سرودن شعر…
ول گردی چشم است، وب گردی . کاریکلماتور سیبیل نوشت ها شماره ی ۱۰۰ ول گردی چشم است، وب گردی. با شب کاری، روزگار می…
از اصلیترین وعده های زندگیام است، وعدهی دیدارت سیبیل نوشت ها (سری نود و نهم کاریکلماتورها) تشریح خواهند کرد تاریخدانان شرح حالم را. دلم که…
“بیواسطه”عاشق شده بود، تا حقّ دلّالی ندهد! چون دل و دین اش را باخته بود، به بخش پیوند اعضای جهنّم هدایت شد! رنگ پیراهن اش…
گذرنامه گرفتم برای گذر از مشکلات. سری نود و هشتم از سیبیل نوشت ها (کاریکلماتور) به روغن سوزی می افتد آشپز ناشی. خوشبخت جلوه می…
هنگام خشکسالی، کشاورز در شیارهای دستش گندم کاشت. در زندگی خبر مرگمان زودتر از خودمان می رسد. از بچاپ بچاپ مردم به دستگاه پول چاپ…
سیبیل نوشت های سری نود و هفتم بغرنج است دیدن رنج دیگران. از طب کاری ساخته نیست برای تب عشق. خودش را ناکار کرد بیکار….