menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

ابوالقاسم صلح جو

بیواسطه عاشق شده بود، تا حقّ دلّالی ندهد!

“بیواسطه”عاشق شده بود، تا حقّ دلّالی ندهد!

  • چون دل و دین اش را باخته بود، به بخش پیوند اعضای جهنّم هدایت شد!
  • رنگ پیراهن اش جیغ می زد، بیصدا!
  • باعملِ لیپوساکشِن، آدم خشکی شد!
  • ناخدا لنگر کشید، روی ماسه های ساحلی!
  • رختخوابش درد گرفت، وقتی پنبه اش را زدم!
  • برای گرفتن روزۀ شک دار، به یقین رسید!
  • ظرف”برنجی”ام، ته دیگ گرفته بود!
  • دَمش گرم بود، نَفسم شهید شد!
  • “استقلال” در”آزادی”، به”پیروزی” رسید!
  • برای اصلاح حامل های انرژی، هسته جمع می کنم!
  • جلویم لُنگ انداخت، سایه ام زمین خورد!
  • باوالیوم هم نمی خوابید، وقتی همسرش نبود!
  • با فوق لیسانس، “اِم. اِس.” گرفته بود!
  • با واژۀ تازیانه، مرغ و ماهی را سرخ می کنم!
  • گریه نمی کنم، گاهی”سبک” نشدن”سنگین” تر است!
  • برای خودکشی، هوای تورا تزریق می کنم!
  • تشنۀ نگاهت بودم، چشمت “آب آورد”!
  • درمانُور ارتش، اسیر دشمن فرضی شدم!
  • بار دوم که دیدمش، بار اوّل را به مقصد رسانده بود!
  • به ازدواج، “تن”داد!
  • در”محضر”خدا، “ایمان”طلاقم داد!
  • تا راهش را “کشید”برود، “رنگش کردم”!
  • دماغش را “بالا کشید”، جرّاح!
  • وقتی از فکرم گذشتی که مغزم تعطیل بود!
  • برای پائین آوردن تب ام، دکتر از نردبان بالا رفت!

کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر