هنگام خشکسالی، کشاورز در شیارهای دستش گندم کاشت.
- در زندگی خبر مرگمان زودتر از خودمان می رسد.
- از بچاپ بچاپ مردم به دستگاه پول چاپ کنی رسید.
- خودش برج زهرمار بود توی برجک من زد!
- کسی نمی توانست روی حرفم پا بگذارد چون خورده شیشه داشتم!
- آنقدر پشت سرم صفحه گذاشتند تا کتاب شدم!
- با موش و گربه بازی در آوردن روباه شد!
- هنگام خشکسالی، کشاورز در شیارهای دستش گندم کاشت.
- او برای من فیلم بازی می کرد من برای خودم یک پا سریال بودم.
- او که پنبه مرا پیش دیگران می زد برایش تشک میخی دوخته ام!
- آنقدر دختر آفتاب مهتاب ندیده ای بود که کمبود ویتامین دی گرفت.
- هنگامی که شلوارش دوتا شد به اندازه کافی پا نداشت.
کاریکلماتور های نائله یوسفی
پاشویه
یک دیدگاه
سید غریب سیدی:
موفق باشید