عاقبت چرب زبانی روغن سوزی است/کاریکلماتور
عاقبت چرب زبانی روغن سوزی است. کاریکلماتورهای نائله یوسفی نم کرده اش از انتظار کپک زده بود. آدم اتو کشیده با کسی خوب تا نمیکرد….
عاقبت چرب زبانی روغن سوزی است. کاریکلماتورهای نائله یوسفی نم کرده اش از انتظار کپک زده بود. آدم اتو کشیده با کسی خوب تا نمیکرد….
بعضی ها از زیر میزی رد کردن به پشت میز میرسند کاریکلماتورهای نائله یوسفی ماهی گِل خور حق آب و گل دارد. عشق های سرپایی،…
کلیه، در راه سلامتی ام سنگ اندازی می کند کاریکلماتورهای نائله یوسفی پشه ها در بانک خون اختلاس میکنند. آدمهای افتاده، مقام بلند پایه نمیشوند….
گرگ برای خوابیدن گوسفند می شمارد کاریکلماتور ستاره دریایی برای رسیدن به ماه، آسمانی شد! نزد ماشین حساب، حرف حساب جواب ندارد! بیکار بود، کارش…
همه چیز صفرش خوب است به غیر از آدم که باید بیست باشد کاریکلماتورهای نائله یوسفی وقتی همه ی خط ها را اشغال دیدم خط…
مرغ همسایه غاز است و حقوق من چندر غاز کاریکلماتورهای نائله یوسفی : معشوق، دزدی بود که نگاهش را از من میدزدید هزار پا میتواند…
حساب و کتابم با هم نمی خواند آنها را به کلاس آواز فرستادم کاریکلماتورهای نائله یوسفی فقط دانه ها با خاک بر سر کردن به…
حرفم را به کرسی نشاندم از سنگینی، کرسی شکست! کاریکلماتورهای نائله یوسفی بادکنک به بادبادک فخر می فروخت بادبادک گفت یک سوزن به خودت بزن…
روزی که نخستین کتابم منتشر شد دوستان زیادی آمدند و گفتند یک نسخه از این تحفه حقیر را به ما هم بدهید. وقتی به آشنایان…
هنگام خشکسالی، کشاورز در شیارهای دستش گندم کاشت. در زندگی خبر مرگمان زودتر از خودمان می رسد. از بچاپ بچاپ مردم به دستگاه پول چاپ…
سیل خانه های تب دار را به پاشویه فرو برد. کاریکلماتور های نائله یوسفی : لوح تقدیرش ساده لوحی بود. راستی را از چوب یاد…
تنها آبزی اهل دود و دم، ماهی دودی است! کاریکلماتور نائله یوسفی آدم شسته رفته را باید روی بند رخت پهن کرد. آنقدر سنگشان را…
کاریکلماتورهای نائله یوسفی : به خواب خرگوشی فرو رفته بودم روباه شکارم کرد. توی لَک بودم که ماهَم بیرون آمد. دست دوستی دراز کردم به…
کاریکلماتورهای نائله یوسفی : دنیا دار مکافات است اما بعضی ها دار فانی را زود وداع می گویند. دنیا هزار رو دارد یک طرف آن…
کاریکلماتورهای نائله یوسفی : مراقب باشید کسی که شما رو از چنگ عقاب نجات می دهد یک کرکس نباشد. نزد ثروتمندان سخن گفتن هم برای…
کاریکلماتورهای نائله یوسفی : یک تخته ام کم بود برای خاطر جمعی، عقلم پاره سنگ نیز برداشت! گدا “کورخوانده” بود، بینایی اش را پزشک تایید…
کاریکلماتورهای نائله یوسفی : بی خواب بودم تا اینکه چک را به حسابم خواباند! آنقدر از سیگار کام گرفت که از دنیا ناکام رفت. از…
کاریکلماتورهای نائله یوسفی : آدم دست تنها، پاهای ثابت قدمی دارد. در جواب حرف دیگران “درآمدم”، بیرونم کردند. برای رفع “غمباد” به خرم آباد رفتم….
کاریکلماتورهای نائله یوسفی : دارکوب به جان درخت نق می زند. “پای “چیزی را امضا کنیم که بعدا “دستمان” را بگیرد. “آبروی” آب “زیر” کاه…
کاریکلماتورهای نائله یوسفی : شاگرد حاضر جواب غایب بود. زنبور عسل به گل کاغذی دلبسته بود. آدم “سرشناس” به تنش می ارزد. کرم ابریشم به…