قند در دلش آب می شود، خود شیرین!
کاریکلماتورهای حسین مقدسی نیا
- در جشن تولد پروانه شمع فوت شد!
- شمع ها که سوختند، پروانه از چرخیدن ایستاد، موتور پیاده شد!
- هواپیما به همه سواری می دهد ولی قبلش هواپیمایی همه را پیاده کرده!
- دست دنیا از او کوتاه شد؛ وقتی که دنیا را ترک کرد!
- قند در دلش آب می شود، شربت!
- قند در دلش آب می شود، خود شیرین!
- خاک بر سر از خاک که بلند شد، همه سر بر خاک گذاشتند!
- چگونه گول ظاهرت را بخورم وقتی باطنت اینقدر شیرین است!
- گوی اشکش غلطید و گفت چه کسی گول مرا خورده است؟ من گوگولی بودم!
- وقتی که استاد سخن ساز کند، ساز سخن می گوید!
- کارگر ساده سخت کار می کند!
- کار سخت را کارگر ساده می کند!
- از بی بخاری داماد، عروس آتش سوزاند!
- از بی بخاری داماد عروس آتش به پا کرد!
- وقتی که عروس آتیش پاره باشد، داماد الو می گیرد!
- مرغ آمین محتاج دعاست!
- مرغ آمین التماس دعا داشت!
- بیزارم از عشق بازاری!
- تیر مجنون به دل سنگ لیلی خورد و کمانه کرد؛ جام خودش را شکست!
- بی دست و پا ادعا کرد دست و پایش را گم کرده است!
- خودش را گم کرده از وقتی بهش گفتند برو گم شو!
- سرم را بردی مگر سر آوردی!
- دهانم باز ماند حرف در دهانم گذاشتند، حرف های دهان پُر کن!
- از وقتی نیمه گمشده ام را یافته ام چهار دست و پا راه می روم!
- گفت من نبودم دستم بود، از دستش شکایت کردند، خلع ید شد!
- در فرو رفتن میخ در دل سنگ، سنگدل قصه مباف!
- سر نرخ دلار دعوا شد وسط دعوا نرخ تعیین شد!
- هنوز داغش تازه است؛ فرنی!
- میخ آهنین آنقدر خودش را به در و دیوار کوبید که دیگر کمر راست نکرد!
- میخ آهنین هر وقت چکش میدید به فکر فرو میرفت!
- اگر در انتهای عشق به قاف برسی حرف کمی نیست!