menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

صد و هفتادمین نشست دگرخند یادبود زنده‌یاد زرویی نصرآباد

استاد زرویی نصرآباد، طنزپردازی که خیلی جفا دید/دگرخند۱۷۰

اسماعیل امینی در صد و هفتادمین نشست «دگرخند» فعالیت‌های زنده‌یاد استاد زرویی نصرآباد را عامل ایجاد حیثیتی به لحاظ معنایی، زبانی و بلاغی برای طنز دانست که باعث شد طنز جدی گرفته شود.

به گزارش شیرین طنز، به نقل از خبرگزاری مهر، دفتر طنز حوزه هنری صد و هفتادمین نشست «دگرخند» را به یاد استاد ابوالفضل زرویی نصرآباد و با حضور عفت مستشارنیا استاد ادبیات فارسی، سید علی میرفتاح نویسنده و سردبیر مجله کرگدن، اسماعیل امینی شاعر طنزپرداز، نویسنده، پژوهشگر، منتقد، مدرس و داور جشنواره‌های ادبی، امیر اسماعیلی سرپرست روابط عمومی حوزه هنری و عباس حسین‌نژاد مدیر دفتر طنز عصر پنجشنبه ۱۴ اردیبهشت در تماشاخانه مهر برگزار کرد.

این جلسه با توزیع برگه‌ای آغاز شد که روی آن یک مصرع شعر «تموم فکر و ذکرمون همینه» از ابوالفضل زرویی نصرآباد را نوشته بود و از حاضران در جلسه خواسته بود تا مصرع بعدی آن را بسرایند. لحظاتی به تأمل و فکر برای ادامه این مصرع گذشت اما الحق و الانصاف کسی به روانی و طنزپردازی زرویی که گفته بود «تموم فکر و ذکرمون همینه که هیشکی پشت میزمون نشینه» شعری نسرود.

جوانی قدبلند و سیبیلو که چندان شیک‌پوش نبود

با جمع شدن برگه‌های شعر، صد و هفتادمین نشست «دگرخند» به شکل رسمی آغاز شد. مستشار نیا که از مدرسان زنده‌یاد استاد ابوالفضل زرویی نصرآباد بوده در این نشست خاطره‌ای از حضور و همکاری این شاعر طنزپرداز در خرید کتابخانه فلزی دانشگاه آزاد را بازگو کرد. او زرویی نصرآباد را پسری قدبلند، سیبیلو و به لحاظ تربیتی بسیار مؤدب معرفی کرد که بخاطر شرایط زندگی‌اش چندان شیک‌پوش نبود.

به گفته مستشارنیا از آنجا که زرویی نصرآباد قدر بلندی داشته همیشه ته کلاس می‌نشسته و وقتی سوالی برایش پیش می‌آمده آن را با یک مصرع شعر مطرح میکرده است و همین عاملی بوده که متتشارنیا به عنوان مدرس او متوجه شود که زرویی نصرآباد از آبشخور دیگری آب می‌خورد و متفاوت از دیگر دانشجویانش است.

انتظار و بی‌تابی معلم برای دیدن دانشجو

مستشارنیا که دربازگویی بخشی از خاطراتش استاد ابوالفضل زرویی را با اصطلاح «پسرم» خطاب قرار می‌داد، با اشاره به اینکه همواره به واسطه دانشجویان و استادان محشور می‌شود یادآور شد که «ابوالفضل زرویی در هر زمینه که چیزی می‌خواند یک شعر برایم می‌آورد تا اینکه مریض شد و به احمدآباد مستوفی رفت. من تا زمانی که از دانشگاه آزاد به دانشگاه کلمبیا بروم با او حشر و نشر داشتم.

او در دوره‌ای دیگر که حالش وخیم شده بود کسی را پذیرا نبود و تنها با تلفن ارتباط داشتیم اما مدتی بعد دیگر تلفن را هم جواب نداد و به همین دلیل هم ارتباط با زرویی مدتها قطع نشد تا روزی که امیر صدرنیا که از شاگردانم بود اطلاع داد که وی در فرهنگسرای نیاوران سخنرانی دارد و بسیاری از طنزپردازان دورش جمع می‌شوند. بنابراین به فرهنگسرا رفتن، وقتی چشمانش به من افتاد بسیار خوشحال شد و به استقبالم آمد. او من را معلم خود معرفی کرد و برایم احترام قائل بود.»

خاطراتی که با «بامعرفت‌ها» در دل و جان ماندگار شده بود

خواندن بخش‌هایی از بامعرفت‌های ابوالفضل زرویی نصرآباد یاد این شاعر معاصر را در دل و قلب بسیاری از حاضران در سالن مهر حوزه هنری، زنده کرد. اشک‌هایی که گاه از گوشه چشم بسیاری از افراد بر گونه‌ها می‌لغزید، بازگوی تداعی خاطراتی بود که استاد زرویی نصرآباد در قلب و جان هم‌دوره‌هایش ثبت کرده بود.

بخش دیگری از صد و هفتادمین نشست «دگرخند» به سخنان سید علی میرفتاح نویسنده و سردبیر مجله کرگدن اختصاص داشت. وی خوش ذوقی ابوالفضل زرویی نصرآباد در وادی طنز و ادبیات را عامل اعجاب طنزپردازان، شاعران و مخاطبانش دانست و با اشاره به سرعت و سلیس و روان بودن بیان زرویی صحبتهایش را اینگونه ادامه داد که «به همان سرعت که یک آدم نامه می‌نویسد، رباعی می‌نوشت. تعابیر سخت و نقیضه‌گویی که خیلی کار دشواری است را بسیار راحت می‌نوشت.

شعرهای داغ داغ

در محاوره بعید می‌دانم کسی با این سلاست، محتوا و زیبایی شعر بگوید. وقتی مجله مهر را منتشر می‌کردیم او نوشته‌هایش را که اغلب پاکنویس و چرکنویس‌هایش بودند را برایم می‌فرستاد که نشان می‌داد شعرهایش داغ داغ است. شعرهایش مثل آب روان، شیرین و ملیح بود.»

حافظه عجیبی داشت

او در ادامه، ابوالفضل زرویی نصرآباد را دانشجویی که حافظه عجیبی داشت و پرمطالعه بود معرفی کرد که هیچگاه وقت خود را به بطالت نمی‌گذراند.

کتاب‌خواندن با زرویی لذت‌بخش‌ترین لحظات

سردبیر مجله کرگدن در بخش دیگری از خاطراتش بهترین لحظات عمرش را لحظه کتاب‌خواندن با ابوالفضل زرویی خوش ذوق دانست و به دو ویژگی زرویی اشاره کرد که در ابوالفضل زرویی شدن وی مؤثر بود یکی از آن ویژگی ناشی از جبر موقعیت بود چراکه فقر و نداری‌اش به او بینش و دردمندی خاص داده بود. او مردم را خوب می‌شناخت و همین ویژگی را در آثارش نیز می‌توان دید.

میرفتاح «مشدی حسن» شعر زنده‌یاد زرویی را که در سال ۱۳۸۸ هم در محضر مقام معظم رهبری خوانده بود را نمونه‌ای از شخصیت‌های انضمامی و واقعی این شاعر طنزپرداز دانست که برای همه مخاطبان آشناست و گویی همه افراد چنین شخصیتی را در همسایگی یا محیط پیرامونشان دیده‌اند و می‌شناسند.

شوخی‌هایی با وزانتی خاص

میرفتاح با اشاره به اینکه به واسطه شناختی که استاد زرویی از درد مردم داشت، شوخی‌های این شاعر هم دارای وزانتی خاص است، به ضرورت شناخت و آشنایی اهالی ادبیات با دین و مذهب (مباحث فقهی و قرآن) اشاره کرد و لازمه کار ادبی را آگاهی از بحث‌های کلامی دانست.

نویسنده و سردبیر مجله کرگدن، ابوالفضل زرویی نصرآباد را به عنوان شخصیتی که تاریخ اسلام را خوب می‌دانست، مردم ایران را به خوبی می‌شناخت و به ادبیات کلاسیک تسلط داشت یک نمونه عالی معرفی کرد و در سخنانش توانایی وی را به مثابه معماری دانست که متریال و مقاومت هر یک از مصالح را می‌داند.

در بخش بعدی صد و هفتادمین نشست «دگرخند» بار دیگر خاطره زنده‌یاد زرویی نصرآباد با پخش کلیپی از شعرخوانی وی در هجدهمین شب شعر طنز «در حلقه رندان» زنده شد.

سپس نوبت به اسماعیل امینی شاعرطنزپرداز، نویسنده، پژوهشگر، منتقد، مدرس و داور جشنواره‌های ادبی رسید تا در قالب جملاتی کوتاه بخشی از خاطرات و ویژگی‌های شخصیتی زنده‌یاد زرویی را یادآوری کند.

امینی یکی از نشانه‌های بخت‌برگشتگی انسان را رویاهای پشت سرش دانست و به تبدیل هنرمند، کارمند، پژوهشگر و استاد به آدمی که برای کسب جایگاه به حق خود، باید یک طرفدار سیاسی شود، را مطرح کرد وگرنه هیچ‌کس نمیفهمد که چه کسی هستند.

خصیصه آدم‌های بزرگ

او ویژگی انسان‌های بزرگ را اینگونه معرفی کرد که «آدم‌های بزرگ وقتی به جایی می‌روند یک چیزی را با همان امکانات محدودشان پایه‌گذاری و تأسیس می‌کنند، آنها معمولاً به نفع خود کاری نمی‌کنند و در این میان، زنده‌یاد استاد زرویی نصرآباد حیثیتی به لحاظ معنایی، زبانی و بلاغی برای طنز ایجاد کرد که باعث شد طنز جدی گرفته شود و از حالت زنگ تفریح، مضحکه و مسخره بازی خارج شود.

زرویی کارهای بزگی مثل راه‌اندازی شب شعر طنز، دفتر طنز و جشنواره طنز را انجام داد و شکل تذکره نویسی را راه انداخت. او در شعر گفتاری و محاوره اصالت، روانی و سلاست را گنجاند.»

او بزرگی افرادی چون زنده‌یاد زرویی نصرآباد را در این نکته معنا کرد که وقتی در کاری موفق می‌شوند دیگر سه گانه و چهارگانه و پنج‌گانه نمی‌سازند و آن را ادامه نمی‌دهند بلکه با همه توفیقات سراغ کار دیگری می‌روند، آنها یک راه را باز می‌کنند و به عنوان اولین نفر سراغ راه دیگر می‌روند.

قدر انسان‌ها مهمتر از قدر صندلی‌هاست

امینی در پایان سخنانش با اشاره به شرایط سخت زرویی در سال‌هایی که ساکن خانه پدری در احمدآباد مستوفی بود و هیچ‌کس سراغش را نمی‌گرفت، به حاضران در تماشاخانه مهر یادآور شد که قدردانی از انسان‌ها مهمتر از قدر و ارزش صندلی‌هاست.

این جلسه با شعری که احمد رفیعی برای ابوالفضل زرویی نصرآباد سروده بود ادامه پیدا کرد و سپس امیر اسماعیلی سرپرست روابط عمومی حوزه هنری با این جمله که «می‌خواهم حق شاگردی ادا کنم» به بازگویی خاطراتی از دوران دانشجویی‌اش با زنده‌یاد زرویی که به بهمن ماه ۱۳۷۸ باز می‌گشت، پرداخت.

بیعت با بزرگ طایفه طنز

اسماعیلی سخنانش را اینگونه شروع کرد «زرویی ما را در فضای حوزه هنری و ادبیات، اهلی کرد. ۲۶ بهمن ۱۳۷۸ در محفل بزرگداشتی که برای منوچهر احترامی در هفت تیر برگزار شد. مجری می‌خواست برای سخنرانی از ابوالفضل زرویی دعوت کند؛ او سخنانش را با این جمله که ما می‌خواهیم با بزرگ طایفه طنز بیعت کنیم، آغاز کرد.»

زرویی مرشدی و بزرگ‌تری کردن، بلد بود

اسماعیلی با تاکید بر اینکه زنده‌یاد زرویی نصرآباد مرشدی و بزرگی و بزرگ‌تری کردن را بلد بود خاطره‌اش از دوره دانشجویی در سال ۱۳۷۹ را بازگو کرد. «تازه دانشجوی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران شده بود که دفتر طنز در ساختمان کتابخانه حوزه هنری تأسیس شد.

در آن دوره نشریه طنز دانشجویی به نام «ترب» را منتشر می‌کردیم که شامل ۴ صفحه یعنی یک برگ A۳ بود که پشت و رو مطالبش چاپ می‌شد و به همراه یک صفحه کاه‌ی که حتی پول چاپش را هم نداشتیم و آن را به دیگر صفحات منگنه می‌کردیم، توزیع می‌شد.

ابوالفضل زرویی با دیدن این مجله از ما طوری تعریف و تمجید می‌کرد که ما ترغیب به فعالیت و یادگیری می‌شدیم و حس می‌کردیم کسی هستیم.

از آنجا که می‌خواستیم به اصطلاح سری در سرها درآوریم شوق این را داشتیم که به جلسه در حلقه رندانی که استاد ابوالفضل زرویی در آن حضور داشت، برویم و از ساعت ۱۶ جا بگیریم و بتونیم تا ساعت ۱۹ در سالن باشیم.

در آن دوره تنها دری که همیشه در حوزه هنری باز بود و فردی که مهربانانه برای ما دانشجوی سال اولی وقت صرف می‌کرد و زمان می‌گذاشت، ایرادهایمان را می‌گرفت و از ما کار می‌خواست، ابوالفضل زرویی نصرآباد بود. او روزی گفت که «به ازای تک تک ثانیه‌هایی که به شما فکر کرده‌ام ازتون طلبکارم، طلبم را بدید» و به همین دلیل هم میگویم که زرویی مرشدی و بزرگ‌تری بلد بود.

سریال «کاکتوس ۳» که یکی از موفق‌ترین برنامه‌های طنز صدا و سیما شد با شلاق‌هایی که زرویی نصرآباد بر متن‌های ما که در آن زمان جوانی ۲۰ تا ۲۱ ساله بودیم در همین آلاچیق حوزه هنری نوشته شد.»

تاکید بر نگاه منصفانه

اسماعیلی در بخشی از سخنانش به تاکید ابوالفضل زرویی بر نگاه منصفانه در طنز اشاره کرد که به شاگرانش توصیه میکرده که وقتی مطلبی می‌نویسند فکر کنند یک نفر روی شانه‌هایشان ایستاده و در حال خواندن متن آنهاست.

وی یکی از خصوصیت ابوالفضل زرویی را ذره‌پروی و توجه به جوانان به واسطه رفتارهایی مثل فاصله‌گذاری میان کلمات دانست که جوانترها، شاگردان و دانشجویان فرصتی برای مطرح کردن نظرات یا آنچه که مطالعه کرده بودند، داشته باشند.

«گریه بر لبخند» تلخ‌ترین تیتر

امیر اسماعیلی با اشاره به خاطره‌ای درباره انتخاب تیتر برای مطلبی که خبر از درگذشت استاد ابوالفضل زرویی می‌داد، به امید و امیدبخشی در آثار زنده‌یاد زرویی نصرآباد پرداخت و ادامه داد «هرچه فکر کردم تیتر چه بزنم چیزی به ذهنم نرسید، سراغ شعرهایش رفتم دیدم تماماً از امید گفته، به سراغ شعرهای حضرت عباسی‌اش رفتم، اما نمی‌توانستم از آن هم استفاده کنم. او در قصیده مرثیه «شراره می‌کشدم آتش از قلم در دست….» طوری از یک دست گفته که هر بیتش یک معنی می‌دهد و این بسیار عجیب است.

چنین فردی کتابی به نام «ماه به روایت آه» دارد که حتی با آن می‌توان هیأت برگزار کرد و این ویژگی حضرت عباسی (ع) بودن آقای زرویی را نشان می‌دهد. بعد با مراجعه به حال و هوای خودش «گریه بر لبخند» را تیتر زدم.»
وی با این باور که زرویی زنده است و همچنان در حال بزرگ‌تری کردن است، به سخنانش پایان داد.

دلتنگی هر روزه

آخرین سخنران این مراسم عباس حسین‌نژاد مدیر دفتر طنز حوزه هنری بود. حسین‌نژاد صحبت‌هایش را با ابراز دلتنگی هر روزه برای زنده‌یاد زوریی نصرآباد آغاز کرد.

به او تهمت زدند و اذیتش کردند

وی ابوالفضل زرویی را طنزپردازی معرفی کرد که «خیلی جفا دید؛ از آدم‌هایی که الان برایش به‌به می‌کنند ولی در زمان حیات وی به او خیلی ظلم کردند. گریز وی به احمدآباد مستوفی حاصل ناجوانمردی‌ها در حق او بود، چه آنها که سبب شدند زندگی ابوالفضل زرویی دوپاره شود و چه کسانی که به او تهمت می‌زدند و چه کسانی که در حوزه هنری اذیتش کردند.

ما به او خیلی بدهکاریم. ما انسان خوب و عجیبی را از دست دادیم. شاید خیلی از ما درکی از این فقر نداریم که آدمی که می‌خواست سرکلاس دانشگاه برود، آنقدر زود یا آنقدر دیرتر از دیگران سر کلاس رود که کسی نبیند که کفش‌های پاره است.

او تا روزی که دستش به دهانش برسد، به مرارت کتاب میخرید. یکی از علاقه‎مندی‌هایش کتاب‌های مؤسسه میراث مکتوب بود و ما مجموعه‌ای کامل از این کتاب‌ها را برایش گرفتیم. او می‌گفت هر زمان که حالش بد می‌شود یک کارتن از آن کتاب‌ها را باز می‌کند و یک کارتن را برای روزی گذاشته که خیلی حالش بد است و من دیگر نمیدانم که به کارتن آخر رسید یا نرسید.»

ماجرای هدیه ازدواج ابوالفضل زرویی

«ابوالفضل زرویی نصرآباد خود را کتاب درمانی می‌کرد. ما انسان خیلی بزرگی را از دست داده‌ایم. به یاد دارم که اوایل ازدواجم به شدت تحت فشار اقتصادی بودم که بسته‌ای از استاد ابوالفضل زرویی به من رسید. در آن بسته یک چک ۵۰۰ هزار تومان و یک نامه بود که در آن نوشته بود «این پول از حلال‌ترین پول‌هایی است که در زندگی در آورده‌ام و من دوست داشتم تو را در آن شریک و سهیم کنم.»

طنز باید مقبولیت مردمی داشته باشد

حسین‌نژاد در ادامه به اعتقاد زرویی بر مقبولیت مردمی داشتن طنز اشاره کرد که در جایی گفته بود که من حاضرم یکی از جوک‌های مردمی مال من باشد و من تمام آنچه را که به عنوان طنز نوشته‌ام در ازای آن بدهم.

برایش جوک می‌ساختند

«ابوالفضل زرویی نصرآباد هیچگاه از پاسخگویی به پرسش‌ها از پا نمی‌افتاد. به یاد دارم که در دوره‌ای برایش جوک می‌ساختند و من یکی از آنها را برایش فرستادم که می‌گفت «استاد زرویی نصر آباد: بچه که بودم از من می‌پرسیدند بزرگ شدی می‌خواهی چه کاره بشی؟ من گفتم بیکار. اصلاً نمی‌دانی چقدر خوشحالم که با تلاش و پشتکار به آرمان‌ها و اهدافم رسیدم» بعد آقای زرویی بعد از ارسال این جوک گفت: «این مگه جوک نبود؟ من نگفتم. من دوست داشتم فضانورد شوم ولی کف پایم صاف بود و نشد، البته زبان و ریاضی‌ام هم ضعیف بود».»

کتاب «غلاغه به خونش نرسید» را برای فرزندان بخوانید

حسین‌نژاد با معرفی زرویی به عنوان هنرمندی صاحب سبک، به تذکره المقامات (عنوان ستون زنده یاد «ابوالفضل زرویی نصرآباد» در هفته نامه «گل آقا» که در آن با نام مستعار «ملانصرالدین»، به سبک و سیاق تذکره الاولیای عطار نیشابوری درباره شخصیت‌های سیاسی و فرهنگی کشور طنز می‌نوشت) که هنوز در تذکره‌نویسی از آن استفاده می‌شود اشاره کرد و در ادامه خواندن کتاب «غلاغه به خونش نرسید» را که بنیان آن از افسانه‌ها و داستان‌های کهن است را برای قصه‌گویی‌های شبانه برای کودکان و نوجوانان به والدین پیشنهاد داد.

در پایان این نشست نیز به رسم یادبود به افرادی که دومین مصرع از شعر «تموم فکر و ذکرمون همینه» را سروده بودند، سی دی «بامعرفت‌ها» زنده‌یاد زرویی نصرآباد اهدا شد.

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر