menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

کاریکاتور تاکسی اثر پیمان علیشاهی

نکاتی طنز در هدایت تاکسی های مستقیم و دربست !

آقا، خدا همه را به راه راست و مستقیم هدایت کند؛ مگر بعضی از این تاکسی های سربه راه را که هدایت نشده، خودشان همینطور خودجوش و خودکار،مستقیم می روند. بعضاً هم اصلاً غیرمستقیم سوار نمی کنند که نمی کنند.

انگار که فقط متخصص پیاده کردن اند! عموم تاکسی های مملکت ما به دو کلمه حساسیت پوستی دارند و سریعاً می زنند روی ترمز، قبل از آن که از ندامت بزنند روی دست یا خدای نکرده توی سرشان.

این دو کلمه هم اینها هستند:

۱ـ مستقیم ۲ـ دربست

حافظ می فرماید:
صد نکته غیر حسن بباید که «تاکسی»
مقبـول طبـع مـردم صاحبنظـر شـود

منتهی با وجود تأکیدات ما و جناب حافظ، مبنی بر این که یک تاکسی، علاوه بر رنگ و لعاب و ظاهر و مدل و زیبایی و امثالهم، جوری که مرکز آمار زمان حافظ اعلام کرده، در حدود ۱۰۰ نکته و مشخّصه دیگر را باید داشته باشد که مورد پسند عموم شهروندان پیاده قرار گیرد تا با دلی شاد و جیبی گشاد سوارش شوند؛ معذلک باز مشاهده می شود که پاره ای از رانندگان عزیز تاکسی، این نکات را مدّ نظر خود قرار نمی دهند و دایورت می کنند.

ظاهراً سازمان تاکسی رانی ( وشرکت تاکسی متری چند رانی!) هم گاهی اوقات متأسفانه این نکات از چشمش می افتد ــ یا اصلاً به چشمش نمی آید که بخواهد از چشمش بیفتد ــ و پیگیر رعایت آنها از سوی جماعت صاحب تاکسی نمی شود.

تازه توقع پرداخت کرایه های آن چنانی و همراه با لبخند هم در این اوضاع هدفمند کردن دارند.

نکاتی چند:

ذیلاً به برخی نکات که بعضی از راننده های عزیز و تمیز تاکسی که با زحمت و از راه دنده عوض کردن پول در می آورند؛ اشاره می شود و پیگیری اش را از خود رانندگان عزیز و سازمان تاکسی رانی خواهانیم و به موازات آن، محض احتیاط، از خدای متعال نیز خواهانیم:

۱ـ بوی بد داخل تاکسی:

بعضی تاکسی ها به گمانم سالی یک مرتبه هم روکش صندلی های خود را نمی شویند. چنان که ابتدا باید یک گیره رخت به بینی بزنی و سپس با کشیدن آخرین نفس عمیق در بیرون تاکسی، با سر وارد تاکسی شوی.

پس این بوگیرهای موجود داخل بازار برای چی و کی اختراع شده است؟ برای داخل گلزار و گلستان و بوستان و گلکده و منزل عمه ما؟!

۲ـ رایحه خوش بنزین:

حالا که صحبت از بو شد، یک حرف بودار دیگر هم بزنم و پرونده اش را ببندم. بعضی تاکسی ها یا باکشان را بی باکانه تا خرخره پر بنزین می کنند یا که باکشان به داخل فضای اتاق تاکسی نشتی دارد؛ چرا که بوی شدید بنزین چنان مشام مسافران محترم را آزار می دهد که مپرس!…اگر حافظ هم این بو را می شنید، نمی توانست بگوید که:«بوی بهبود ز اوضاع جهان می شنوم».

حالا کاری نداریم که بو شنیدنی نیست. این شکایت ما که شنیدنی هست. نیست؟

۳ـ نشستن روی فنر:

پاره ای از تاکسی های اسقاطی به قدری پوشش صندلی هایشان پاره یا مثل پوست پیاز شده که اشک آدم در می آید. شما انگار که روی پیچ و مهره ها و فنرجات داخل صندلی نشسته اید. با هر دست اندازی، چنان این فنر به تن شما اصابت می کند که مثل خود آن فنر از جا می پرید.

تازه خوب است که گفتند تن آدمی شریف است؛ اگر نمی گفتند پس چی می شد؟…فکر کنم موتور و دفراسیل ماشین از داخل صندلی می زد بیرون، می خورد به تن مندلی!

۴ـ محبس متحرّک:

عده ای از رانندگان بی توجه و خودبین، در یک اقدام نادرست، برمی دارند این بالابرهای شیشه های عقب و گاه جلو تاکسی را از بیخ در می آورند می گذارند داخل داشبورتشان؛ کانّه مسافر بیچاره را با اسیر و زندانی اشتباه گرفتند و او را گرفتند.

و گاه آدم (به خصوص جماعت نسوان) به محض مشاهده این صحنه، چنان دچار وهم و خیال می شود که بلانسبت و بلاتشبیه یاد خفاش شب می افتد. منم که حساس!

منبع : رضا رفیع/روزنامه اطلاعات

کاریکاتور : پیمان علیشاهی/فارس

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر