menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

ولادت امام رضا

ارادت شاعران طنزپرداز به پیشگاه مقدس امام رضا علیه السلام

به مناسبت میلاد با سعادت شمس الشموس، حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام اشعار آیینی چند نفر از طنزپردازان حضورتان تقدیم می گردد (ترتیب اشعار تصادفی است) :

سلام حضرت زیبا! خدای دلبرها!
سلام حضرت خورشید ماه‌منظرها

سلام ساقی هشتم! میِ خراسانی!
سلام جوشش پیمانه‌ها و ساغرها!

«هزار وعده‌ی خوبان یکی وفا نکند»
دلم گرفته از این گرگ‌ها، برادرها

دلم هوای حرم کرده یا علی مددی
هوای ذکر پدرها و اشک مادرها

هوای دیدن فواره‌های گوهرشاد
زلال آینه‌ها و صفای مرمرها

صدای طبل و نقاره، اذان گلدسته
هوای عطر خوشِ یاس و مشک و عنبرها

نمی‌شود که مرا پیش خود نگه داری؟
کنار گنبد زردت، میان کفترها

::

برای وصف تو شعری که شعر باشد نیست
سروده‌اند به عشقت اگرچه «قیصر»ها

شاعر : رضا احسان پور

***

دل از حرمت به جای دیگر نرود
پیمان دهمت به جای دیگر نرود

یک چند شبی ست گشته مهمان دلم
ای کاش غمت به جای دیگر نرود

شاعر : عمران معماریان ساوجی

***

غیر از تو که در دیده‌ی ما جا شده پایت
جا هست برای حسنین و رفقایت

هر کس که تو را ضامن آهو! بشناسد؛
در حد کبوتر، شده جزو عرفایت

راه کس و ناکس به در بزم تو باز است
از لطف تو ناکس شود اصحاب کسایت

در صحن تو این «بوف» اگر «کور» نباشد
ای حجت «صادق» چه نیازی به «هدایت

چندی‌است تکان خورده کمی در دل ما آب
چند است مگر تعرفه‌ی آب‌بهایت؟

دیدیم خواص تو به دریا زده دل را
ما نیز ندادیم مگر دل به غذایت

ترسم که بماند به دلم شاه خراسان!
یک تکه طلا از در ایوان طلایت

من باب تبرک بده رخصت که بگیرم
باری کت و شلوار ز هیأت امنایت

حج فقرا! زائر تو هر چه که دارد
باید بدهد پول هتل محض رضایت

با هجمه‌ی جمعیت مشتاق ضریحت
افتادم و غش کردم و رفتم به کمایت

ما را به اسیری ببری آخر عشق است
آزاد نکن تا دم محشر اسرایت

در قافیه جا نیست به اندازه‌ی دامن
اینست که می‌گویم دستم به عبایت

گفتند برو نذر کن و حاجت از او خواه
چون پول ندارم بدهم، جان به فدایت!

شاعر : حسین رضوی فرد

***

طلب کنی تو مرا کاش یا امام رضا
به عاشقت بده پاداش یا امام رضا

فقط که نیستی از آنِ بچه مثبت‌ها
خود تو ضامن ما باش یا امام رضا
**
ببین که پاپتی‌ام (شرم می‌کنم) کفشم!
گروست در کف کفاش یا امام رضا

برید تسمه دمپایی‌ام دم حَرَمت
خودت یکی برسان جاش، یا امام رضا

نه اینکه زائر تو در طمع بیفتد، نه!
که کفش نو بکند پاش، یا امام رضا

رضا شدم به دو دمپایی له و لنگه
که خورده جر، که شده ‌قاش یا امام رضا
*
پناه، سوی تو آرم در این‌ زمانهٔ جهل
من از جماعت کلّاش یا امام رضا

چقدر گفته‌ام از کفش و پام، شرمنده
مواظب دل ما باش یا امام رضا

کبوتر حرمت در هوای خورشید است
به رغم سایهٔ خفاش یا امام رضا

رسید زائر خسته، پناهگاهش باش
تو را صدا بزنم فاش! یا امام رضا…

شاعر : عبدالله مقدمی

* * *

منم! همان که چون آمد ز راه دور آقا
نمـود سر زده از ” پنجره ” عبور آقا

کدام پنجره؟ آنی که چون دلش،فولاد
کدام سر؟ سرِ همواره پر غرور آقا

خزید سمت ضریحت چه حیف شد که ندید
هجوم آن همه ظلمت،به سوی نور آقا

دو قطره اشک ندامت چو آمد از چشمش
گرفت حالت دیگر زبانِ شور آقا

که گریه می دهد این دم، غم مرا تسکین
تو دائمی بکن این حس و حال جور آقا

صدائی از دل زاری شنید پشت سرش
دمی نظر کن از احسان به حال کور آقا…!!

شاعر : مرتضی حالی

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر