سارق بانک سر از پا نمی شناخت، جوراب را سرش کشید!
کاریکلماتورهای حسین مقدسی نیا
- گور خواب هر شب رَب و رُبش را یاد می آورد!
- برف آتش به جان شومینه انداخت!
- برف اجاق همه را روشن کرد!
- هر روز برای گور خواب روز محشر است!
- هنوز چشمم به خواب نرفته پایم خواب می رود!
- کفشک دوزی کفش دوزکی را نعل کرد!
- وقتی هوا پس است، پس هوا هست ولی آلوده است!
- در را از پاشنه درآورد خارش!
- خار سر از پا نمی شناخت از پا سر در آورد!
- پاشنه را از پا درآورد خارش!
- ای وای وای فای بی وفا وفات یافت!
- آتشی که از گورِ گورخواب بلند می شود عذاب سرما را کم می کند!
- گورخواب گورِ صاحب مُرده را تصاحب کرد!
- گور به گوری معلوم است تا حالا کدام گوری بودی؟ گورخوابی به گور خوابی دیگر می گفت!
- گورخواب گورش را گم کرده بود محشر به پا کرد!
- مُردم از بس هر شب سین جیم شدم، گورخوابی با ملک الموت درد دل می کرد!
- گور خواب گور خودش را کند؛ وقتی که دید خاک توی گورش کرده اند!
- زنده به گور می شود و زنده به در می آید، گور خواب!
- گور خواب فشار قبر را در مقابل فشار زندگی که دید به گور خودش خندید!
- گور خواب هر شب با تلقین به خواب می رود!
- شب های مهتابی گورخواب، بد خواب می شود از بس نور به قبرش می بارد!
- هر کی را در گور خودش می گذارند مگر گورخواب!
- گور خواب خواب گور گرفتن می دید همه عمر!
- خواب از سرم پرید وقتی فهمید چه خوابی برایش دیده ام!
- چنگم را مفت می فروشم هر که خرید مفت چنگش!
- سارق بانک سر از پا نمی شناخت، جوراب را سرش کشید!
- سلطان سرش را شیره مالید و امانش داد، زنبورها امانش را بریدند!