menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

معرفی کتاب «از افاضات شیخ انصاری» از زبان حسین رضوی فرد

حسین رضوی فرد :
کتاب طنز منظوم «از افاضات شیخ انصاری» اثر جدید خالو راشد انصاری را هدیه گرفتم. سال گذشته به عنوان یک مخاطب، نظرم را در چند پاراگراف تحت عنوان «راشد طنز جنوب» بر کتاب «پشت خنده پنهانم» -که یکی از آثار درخور وی محسوب می شود- نوشتم. آن قلیل مقال هنوز در بخش مقالات سایت طنز حوزه هنری در حال نمایش است.

خالو راشد در کتاب حاضر، طنزهایش را کمی آسان‌گیرتر از اثر قبل انتخاب کرده است اما باز هم با همان زبان بومی گزین و قوافی و ردیف¬های متنوع و سیالیت زبان بین دو سویه طنز و فکاهه و شیرین کاری های لفظی که گاه تازه اند و مخاطب را درگیر می کنند مواجه ایم. این بار اما چون فرصت نوشتنم اندک بود به محض دریافت کتاب ترجیح دادم همزمان با خواندن اثر، لحظات شیرین خودم را بدون تحلیل بنویسم و با شما به اشتراک بگذارم. صد البته ابیات ذیل در فضای زبانی و کلیت طنز یا فکاهه مورد نظر، ملاحت بیشتری دارند لیکن به تنهایی هم می توانند بخشی از حس مؤلف را منتقل کنند.

این کتاب را همچون کتاب های هدیه قبلی خرید می کنم و به دم دست ترین دوست هدیه می دهم تا هم فرهنگ خرید کتاب ترویج شود هم حق مؤلف را ادا کرده باشم.

زیردستان را بپا چون پیش رو/ گودی گور است آقای رئیس(ص۱۴)
خرج عروسی های ایران بس که بالاست/ شاید که از چین یک زن ارزان بگیرم!
تب کردم از دست تو ای تقدیر بگذار/ حال تو را با گفتن هذیان بگیرم!(ص ۲۳)
با نارفیق حتی نان و کباب خوردن/ انگار استخوان را در حلق می چپانی!(ص ۲۴)
در موقع گزینش گفتند می توانی؛/ با چارده روایت قرآن ز بر بخوانی؟!(خیلی خوب)
در حین خدمتت نیز قدری به فکر خود باش/ قسمت نبود شاید، در مملکت بمانی…(ص ۲۵)
خدایی که بارانده باران به چین/ که خوشحال گردد دل مشرکین
ولی گرد و خاکش شده سهم ما/ خدایا خدایا خدایا چرا؟!
و بشنو تو این نکته جالبش/ که نشناسد ازگَرد، سگ صاحبش (ص۲۷)
در کار صدور تیشه و فرهادیم/ یک جعبه ولی انار شیرین بفرست(ص ۳۵)
از جهات مختلف در زندگی/ لوطی و مرد است الا پشت سر!
یوسفی دیدم که غیبت می کند/ پیش بابای زلیخا پشت سر(ص ۳۷)
سفر کردم شبی تا عمق جیبم/ ولی قحطی در آنجا هم شدید است
زنم در گردگیری یکه تاز است/ از این رو عیدها گردآفرید است! ( ص۴۱) (خیلی خوب)
دارند مردمان سگ و خرس و خرِ درون/ پیداست از تو جانورت فرق می کند(ص ۴۸)
زن و پدرزن و مادرزنم خبر دارند/ من و قوای سه گانه! خدا بخیر کند! (ص ۵۵)
هر چند می دانی که می دانم عزیزم/ زیباتر از تو هیچ کس جز خواهرت نیست(ص ۶۷)
به قفل بزرگ بزرگان شهر/ نخورده کلید حسن! بی خیال
شدم سخت معتاد تدبیر تو/ خمار توام ای حَشَن! بی خیال(ص ۷۵)
دوبیتی گفته ام از بر بخوانش/ و یا از مصرع آخر بخوانش
بیا اصلا عقب از سر بخوانش/ ولش کن هفته ی دیگر بخوانش (ص ۹۰)
اوضاع بد زمانه را می فهمد/ خالی شدن خزانه را می فهمد
برعکس ممیزان ارشاد، «ننه»/ فرق غزل و ترانه را می فهمد (ص ۱۰۰)
گوش همه را ز وعده ها پر کردند/ نان همه را عجیب آجر کردند
در کشور ما که نه! ولی یک جایی/ سر را چه قشنگ توی آخور کردند!(ص ۱۰۴)
«سخن در پرده می گویم چو گل از غنچه بیرون آی»/ وگرنه من تو را با زور بیرون می کشم، افتاد؟! (ص ۱۱۶)
«یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور»/ من خودم تا انتها سریال آن را دیده ام(ص ۱۱۶)
با اجازه ی بزرگترها/ باید عرض کنم/ شعر، اتفاقی است که در جیب می افتد/ نه در زبان! (ص ۱۲۰) (خیلی خوب)
«از افاضات شیخ انصاری»، راشد انصاری (خالو راشد)، نشر امینان، تهران، ۱۳۹۵

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر