اسماعیل امینی گفت: هزل، هجو و فکاهه، ابزار دست طنزپرداز است و شاعران عرصه طنز از اینها به عنوان ابزار استفاده کردهاند. عالیترین کتاب در عالم ادبیات، مثنوی مولوی است.
به گزارش شیرین طنز، به نقل از خبرگزاری فارس، چهارمین نشست از سلسله نشستهای «یک فنجان شعر» که در برج میلاد تهران برگزار میشود، با شعرخوانی جمعی از شاعران طنزپرداز به ابوالفضل زرویی نصرآباد تقدیم شد. این نشست روز سه شنبه ۱۵ مهر در مرکز همایشهای برج میلاد برگزار شد.
در این نشست پس از پخش شدن فیلمی از استاد زرویی نصرآباد که در آن به طنز و وضعیت طنزنویسی در ایران پرداخته بود، پیام کوتاهی را از جانب او که به دلیل بیماری موفق به حضور در نشست نشده بود، برای حضار خواند. در بخشی از این پیام آمده بود: از عنایت و مهربانی شما و همه دوستانم بینهایت ممنونم. نه راضی به زحمت دوستان هستم و نه خودم را قابل میدانم.
پس از آن اسماعیل امینی و شروین سلیمانی شعر خواندند و سپس نوبت به علی مظفر رسید. وی پیش از شعرخوانی به تفاوت لطیفه و جوک و نیز طنز و فکاهه اشاره کرد و گفت: فکاهه را به مردم قالب میکنند و میگویند طنز است. امیدواریم روزی برسد که جنس قالب را مقلوب به کسی ندهیم و کلاه سر هم نگذاریم.
شروین سلیمانی
علی مظفر
*زرویی چند سال پیش کار زشتی کرد و سبیلش را زد
امید مهدینژاد روزنامه نگار و طنزنویس نیز پیش از خواندن اشعاری درباره استاد زرویی نصرآباد، درباره شان نزول این شعرها گفت: زرویی چند سال پیش کار زشتی کرد و سبیلش را زد. این اتفاق باعث شد که با جمعی از دوستان، نهضتی را به راه بیندازیم تا سبیل استاد را دوباره احیا کنیم. حاصل این نهضت، اشعاری شد که تعدادی از آنها را در اینجا میخوانم.
امید مهدی نژاد
*زرویی راه تازهای در طنز ایران گشود
پس از او، نوبت به قرائت متنی از محمدعلی علومی درباره ابوالفضل زرویی نصرآباد رسید. علومی که در سفر رفسنجان بود، متنی را برای تقدیم به زرویی به این نشست فرستاد که در آن آمده بود: در تعریف انسان و فصل تمایز او با حیوان، از جمله انسان را حیوان خلاق گفتهاند. یعنی آنچه انسانیت و فرهنگ انسانی را به وجود میآورد یکی همین توانایی انسان برای خندیدن است، چرا که او داوری میان نیک و بد دارد و ارزشهایی قائل است که در تقابل با واقعیت قرار میگیرد، با اشخاصی مواجه میشود که گاه رفتاری پلید و حتی حیوانی دارند و اینهمه است که خنده انسان انواع تلخ و شیرین آن را به وجود میآورد. در مقام والای هر طنزنویس است که در تداوم انسان خلاق نقش مهمی را پذیرفته است. اینکه طنزنویس بتواند یا نتواند یا حتی نخواهد از عهده کارکرد سنگین خود برآید بحث دیگری است.
به هرحال در اینجا موضوع صحبت، یکی از مشخصترین طنزنویسان معاصر جناب ابوالفضل زرویی نصرآباد است. به گمان من ایشان با استعداد درخشان خود از همان اوان جوانی و بلکه نوجوانی در نوع تازهای از طنز مطبوعاتی که شادروان گل آقا پایهگذارش بود، خیلی خوش درخشید. ایشان حتی در همان سن پایین به طرزی اعجاب آور توانست راه تازه و جریانسازی در طنز ایران بگشاید؛ یعنی او با نقیضهنویسی به تذکرهالاولیا و در تضاد با اولیای خداوند، تذکره القویا را نوشت یعنی یادآوری رفتار قدرتمندان؛ که این رویکرد هم دانش فراوان و هم تسلط به طنزنویسی را میخواهد. از یاد نبریم که جناب زرویی نصرآباد از زمان نگارش آن متون طنز، بسیار جوان بود.
وی افزود: به جز آن، ایشان در شعر طنز نیز خوش درخشید و به گمان من توانسته است نسبت شعر کلاسیک و طنز استادانی چون پاینده و حالت و فریدون توللی را به خوبی ادامه دهد. در این زمینه نیز جناب ایشان توانست شاگردانی خوب پرورش دهد. آقای زرویی در مقالههای علمی در باب طنز نیز آثاری درخور آفرین بهجا گذاشته است و باز از کارهای نیکوی اوست که دفتری برای طنزنویسان گشوده و پایه گذار جلسات ماهانه طنزنویسان شاعر شد. اینهمه کار تنها از مردی استوار و بلندبالا چون او برمیآید. برای دوست ارزشمندم آرزوی شادکامی دارم و ای کاش الان در کنار شما و ایشان بودم. افسوس که گذر زندگی زیر خط فقر مرا چون کولیان وادار به سفرهای بیحاصل کرده است.
پس از خوانده شدن متن محمدعلی علومی، صابر قدیمی شعر خواند. او پیش از شعرخوانی به تجلیل از جایگاه اخلاقی و ادبی زرویی نصرآباد پرداخت و گفت: زرویی نصرآباد یک استثناست چون هم انسان خوبی است و هم شاعر خوبی.
صابر قدیمی
رضا ساکی که در نشستهای قبلی «یک فنجان شعر» نیز حضور داشت، در این برنامه یکی از داستانهای طنز خود را برای حضار خواند. او با اشاره به فعالیتهای زرویی در عرصههای شعر، داستان و پژوهش افزود: برگزاری محفل «حلقه رندان» از سوی او باعث شد تا شاعران جوان و علاقهمندانی مثل ما دورهم جمع شوند و جایی برای حضور و بروز داشته باشند. میتوانم بگویم که بعد از مرحوم گل آقا، استاد زرویی کسی است که این ویژگی را دارد که افراد را حول خود گرد بیاورد و شور و انگیزه را نزد آنها زنده نگه دارد.
رضا ساکی
سیدوحید حسینی، عباس کریمی، حسین آهنی، امید فرج اللهی، پوریا گل محمدی و صدف درخشان دیگر شاعرانی بودند که در این برنامه شعر خواندند. پوریا گل محمدی که از دعوتش برای شعرخوانی تعجب کرده بود، گفت: من طنزسرا نیستم و اصلا نمیدانم چرا الان پشت تریبون ایستادهام.
عباس کریمی
سید وحید حسینی
حسین آهنی
پوریا گل محمدی
وی گفت: این روزها توجهم به داشتههای روستای خودمان کهنوش، جلب شده و از این موقعیت سوءاستفاده میکنم تا درباره این روستای زیبا و شگفت انگیز صحبت کنم، که خودم هم دیر متوجه این زیبایی شدم. کهنوش در استان همدان در یک بن بست کوهستانی قرار گرفته که دارای چشمه و صخرههای متعددی است. صخرههایی که ۶۵ میلیون سال عمر دارند و بعضا آب و باد آنها را چنان تراش داده که به اشکال شگفت انگیزی درآمدهاند. دیدن این مناظر باعث شد تا در اینترنت دست به جستجو بزنم و در کمال تعجب دیدم که یک سنگهای معمولی را در بحرین به عنوان سنگی شگفت انگیز معرفی کردهاند و گردشگران نیز به نظارهاش ایستادهاند. جای تاسف اینجاست که بخش مهمی از صخرههای روستای کهنوش تخریب شده و کسی به این جاذبه جغرافیایی اهمیت نداده است.
*خنداندن کار بسیار سخت و هنرمندانهای است
در پایان نشست، اسماعیل امینی مجددا پشت تریبون رفت تا این بار نکاتی را درباره طنزنویسی بیان کند. او در این باره گفت: هیچ چیزی در کار شعر و در کار هنر ممنوع و بد نیست. موضوع این است که چه چیزی را کجا و نزد چه کسی بخوانیم. بعضی از شعرها را در جمعهای چندنفره خانوادگی هم میشود خواند و بعضیها را نه. هر شاعری خودش تشخیص میدهد که در چه جمع و محفلی چه جور شعری را بخواند. این نکته را بلاغت میگویند.
اسماعیل امینی
وی ادامه داد: دیگر اینکه هیچ کدام از گونههای شوخی، اعم از هزل و هجو و فکاهه، مرتبهای پایینتر از طنز نیستند و همه چیز بستگی به آن دارد که چقدر مایه هنری داشته باشند. مثلا بعضی اشعار هجو یا هزل به قدری هنری هستند که نمیتوانیم منکرشان شویم. نکته دیگر اینکه، خنداندن کار بسیار سخت و هنرمندانهای است. اگر کسی می تواند کاری کند که جمعی را بخنداند، کار نازلی انجام نداده، مهم این است که از چه راهی خواننده را به خنداندن وا میدارد و کار او میتواند کاری هنری باشد.
امینی در خاتمه گفت: نکته آخر اینکه هزل، هجو و فکاهه، ابزار دست طنزپرداز است و شاعران عرصه طنز از اینها به عنوان ابزار استفاده کردهاند. عالیترین کتاب در عالم ادبیات، مثنوی مولوی است که هم تالی و تفسیر قرآن است و هم از هزل، هجو و فکاهه خالی نیست و آنها را ابزاری برای تعلیم قرار داده است.