قسمت پنجم: تبلیغات مجازی
بند کتانی خودم را برای جنگ در عرصه ی تبلیغات محکم و عزم خود را برای پیروزی در انتخابات جزم کردم. زیپ کوله ام را تا انتها بستم و بصورت یه وری روی کولم انداختم. لگدی به ریگ داخل کوچه زدم و با شرمساری هر چه بیشتر مرام انتخاباتی را زیر پا گذاشتم البته مدیونید فکر کنید برد و باخت برام اهمیتی داره، تو بگو یه ارزن! بگو سر سوزن! اصلا اهمیت چندانی نداره، فقط و فقط بخاطر احساس مسئولیتم در قبال مدرسه تن به این کار دادم.
اصلا دروغم چیه؟ لال بشم اگه حقیقت نباشه، خفیف و خار بشم اگه کنار رقابت رفاقت نباشه. دیشب یه فن پیج برای خودم راه انداختم به اسم “پیج حامیان دکتر آینده فریبرز” با شعار “آن مرد با وعده و وعید آمد، به همراه روزبه و سعید آمد” علی رغم میل درونی و روحیه بیرونی شایعه ای در خصوص کناره گیری نیما راه انداختم به این شرح: “طبق آخرین شنیده ها از منابع موثق نیما نامزد ورزشی این دوره به علت اخراج باباش از اداره بخاطر اختلاس سه چهار هزار تومنی از ادامه رقابت ها باز ماند.
ضمن ابراز تاسف بابت گند زده شده و اظهار همدردی با رئیس شرکت که احتمالا تا الان دق کرده، برای این نامزد اسقاطی آرزوی توفیق دیروز افزون داشته و امیدواریم برود و راه بازگشت پیدا نکند.” البته به همین شایعه ی مصلحتی اکتفا نکردم و سراغی از منوچهر گرفتم: “در طی انتشار مستند منوچهر نامزد با اخلاق این دوره سوباسا شکایتی از ایشان داشته و با توجه به وجود شاکی خصوصی نسخه ی ایشون بدین طریق پیچیده شد” می دونم به دور از انصاف بود اما هر جور حساب کردم به مصلحت نزدیک و در جوار دماغ خیر اندیشی بود: “ساعاتی پیش خبر رسید غلام را به اتهام ضرب و شتم دستگیر کرده و حسابش را کف دستش گذاشته اند.
شنیده ها حاکی از آن است که کم کم دو سال برای ایشان حکم بریده و پرونده می دوزند. نامزد خوبی بود خدا روزیش را جای دیگر حواله کنه” هر چی فکر کردم دیدم عادلانه نیست برای قاسمی استثنا قائل بشم برای همین از بابابزرگ قاسمی مایه گذاشتم: “دوستان گرامی باخبر شدیم قاسمی، نامزد فرهیخته و عزیز به منظور عمل جراحی ستون فقرات بابابزرگش جناب میرزای قاسمی توفیق همراهی در انتخابات را نداشته و طی بیانیه ای برای سایر نامزد ها آرزوی موفقیت کردند”. نوبتی هم باشه نوبت خودمه: “با خبر حضور قریب الوقوع فریبرز نامزده از پیش برنده ی این دوره در سطح شهر نشان داد که چقدر مردم داره، ایشان چقدر خوبه، اصلا خوبی را رد کرده و گله، گلی تکرار نشدنی که گل لیونل مسی در پیشگاهش لنگ می اندازد و گل مارادونا به نشانه ی احترام کلاه از سر بر می دارد.” در دلم غوغاست، در شرف دعواست، دعوایی بین غده ی وجدان و سندرم مصلحت به امید پیروزهای بیشتر برای مصلحت باشد که دعای خیر بچه ها از دل وجدان در بیاره.
روزهای دوشنبه منتظر دوران خوش نامزدی باشید
قسمت های قبلی دوران خوش نامزدی را در زیر بخوانید :
