menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

صلح جو

شعرم نمی آمد، با اُردنگ آوردم اش/کاریکلماتورهای جدید

شعرم نمی آمد، با اُردنگ آوردم اش!

 کاریکلماتورهای جدید از طنزپرداز شیرازی

  • شعرم نمی آمد، با اُردنگ آوردم اش!
  • تشنۀ دیدارت بودم، چشمت آب آورد!
  • می خواستم” دُورت”بگردم، “دور زدن ممنوع”بود!
  • هر کس جای من بود “می بُرید”، امّا من “حکم” ندارم!
  • اندامِ” کشیده”اش، اندازۀ صورت ام بود!
  • از رابطۀ فیثاغورث، به زوایای وجودی ام پِی بُردم!
  • خسارت زیادی دیدم، وقتی باورم”چپ” شد!
  • نشسته بودم که صدایم”بلند” شد!
  • “دربند” بود، خیال می کرد فرح زاد است!
  • با من “نمی ساخت”، انبوه ساز!
  • دستبند نزده بودم، زمان از دستم” در رفت “.
  • با شعری سپید، سیاه اش کردم.
  • آزاد بود، در ” بند ” ام.
  • هر روز، حرف های نگفته ام را گور به گور می کنم.
  • در صورتِ” ماه ” تو، ندیدم” عکسی “.
  • آه ات مرا” گرفت “، مست شده ام پاتیل.
  • ” تار ” اش را، با پود نواختم.
  • با ” خامه ” ام، نانِ روزنامه نگاری می خورم.
  • همه ” چشم ” خوردند، من بناگوش.
  • برای فخرفروشی، دکّان باز کرده بود.
  • موش ها مایل نیستند در افکارِ گربه ها، قدم آهسته بروند.
  • فقط با دو زانو، چهار زانو می نشینم.
  • باور شکسته ام، جور چین نمی شود.
  • جای سِفت راه نرفته بود تا برایش شب، دراز شده باشد.
  • دروازه بان، بین دو نیمه گُل خورد.
  • دیشب که خواب ات را دیدم، سلام رساند.
  • گربه برای یک لقمه موش، سگ دو می زند.
  • تا به بن بست فلسفی رسیدم، دور زدم.
  • ” تصادفی ” زنده بود، با پراید.
  • برای ترک فیسبوک، در توییتر بستری ام کرده اند!
  • وقتی حرف دلم را”می زنم”، خون بالا می آورم!
  • زندگی ام را مدیون همسرم هستم که اگر نبود، از خوشی مُرده بودم!
  • سی.دی توزیع می کردند با هواپیما، برادران “رایت”!
  • شب تا صبح را”تاب”آورد، بامداد همه را به پارکِ شهرداری فروخت!
  • تا رابطۀ اکسیژن با هیدروژن لورفت، از خجالت”آب”شدند!
  • تا به خواب”شیرین”می روم، سراسیمه از خواب می پرد فرهاد!
  • چشمم آب نمی خورد، برایش رانی گرفتم!
  • با ترک قلیان، “پی پی”شد!
  • تا”شنگول”می شوم، آقا گرگه منو می خوره!
  • می خواستم قهوه ام را با”شیر”بخورم، مدیر باغ وحش اجازه نداد!
  • نمی توانم به همسرم تکیه کنم، تازه رنگ اش کرده ام!
  • پول چای را”رومیزی”دادم، روی میزش”انداخت”!
  • چون در تصادف رانندگی”جدول”مقصّر شناخته شد، حلّ اش نکردم!
  • “سبز”شدم سرِقرار، وقتی”کاشتی”مرا!
  • “بی هوا”پرید، در خلاء فرود آمد!
  • مغزش را”شخم”زدم، تا برایش فکر”بکارم”!
  • وقتی “مُخ”اش را “میزدم”، “مخچه”اش گریه می کرد!
  • آنقدر”خاکی”بود، که در خودش زراعت می کرد!
  • تا نگاهت به من افتاد، بدون روغن”سرخ”شدم!
  • عمرم را با”شادی”گذراندم، در جزیرۀ خیال!
  • گاوش زاییده بود، بُز آورده بود!
  • شعرم نمی آمد، با اُردنگ آوردم اش!

نویسنده : ابوالقاسم صلح جو – پیرسوک

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر