menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

حلقه طنز نصف جهان

گزارش نود و پنجمین حلقه طنز نصف جهان

نود و پنجمین حلقه طنز نصف جهان یا به عبارتی نصفهان در محل خانه هنرمندان اصفهان با حضور طنزپردازان و طنز دوستان برگزار شد.

“بانی شعر فرانو است بر او باد درود/ باید آورد بر ایشان سر تعظیم فرود/ هنر اکبر اکسیر همین بس که به طنز/ شعر طنزی که نه طنز است و نه شعر است سرود”

به گزارش شیرین طنز، به نقل از خبرنگار ایسنا- منطقه اصفهان، این چند بیتی‌های نیکوکار است که با شعرهایش آغاز کننده نصفهان بود. او چند دو بیت، نه دو بیتی، در باب نکوهش فرانو خواند و به این پرسش که چرا با فرانو مشکل دارد، پاسخ داد: من مشکلی با فرانو ندارم اما با فرانوگویان چرا!

بحث در اینجا میان کسانی که فرانو را شعر می‌دانند و کسانی که شعر نمی‌دانند، بالا گرفت و در نهایت قرار بر این شد که در زنگ آخر (پایان جلسه) ادامه بحث در بیرون از در خانه هنرمندان ادامه پیدا کند.

نیکوکار اشعارش را در باب روز معلم و کارگر برای حضار خواند:

“گر معلم بوده‌ای یک عمر، استادی اگر / بهر همسر مرد هستی، بهر فرزندان پدر

هدیه همسر در این ایام را زین رو مدان / کارفرما هست و لطفی کرده روز کارگر”

در ادامه محمد علی عابدی که سن و سال زیادی هم ندارد، با لوازم آرایش افتاد به جان ابیات جناب حافظ؛

” …دل که از ناوک مژگان تو در خون می گشت / باز مشتاق ریمل هم‌خط ابروی تو بود…”

آرش فرهنگ پژوه نیز با بیان اینکه “امروز هم خودم حال ندارم و هم شعرم”، شروع به شعر خوانی کرد: “منظورتان کجاست، دقیقا کجای دل / از ابتدای دل و یا انتهای دل…”

البته اینجا باید خاطرنشان شود که “هم خودم حال ندارم هم شعرم” از نظر دستور زبان فارسی اشتباه است و از کسی که شعر فارسی می‌گوید اینگونه صحبت کردن بعید است در واقع باید گفته شود: “هم خودم حال ندارم هم شعرم حال ندارد.”:

در این جلسه حلقه طنز، رضا احسان‌پور هم حضور داشت اما با چهره‌ای اخمو و برافروخته. او در پاسخ به این پرسش یکی از حضار که در تلویزیون خوش اخلاق‌تر بودید، اظهار کرد: “تلویزیون همه چیزش دروغ است!”

وی همچنین با بیان اینکه در فضای مجازی همواره آنلاین هستم و فضای واقعی اینجا (حلقه طنز)، گرم است، شعرش را خواند:

“همینطوری به جهت و بیخودی / صبح پا می شی می بینی عاشق شدی

نمیدونی که عاشق کی هستی / از قوطی دلستر کی هستی

حافظ و بر می‌داری فال بگیری / بلکه یه خورده حس و حال بگیری…”

حالا نوبت به خان احمدی رسید. او از جیب بغل کتش، یک برگه داغون که کلی پاره پوره بود را بیرون آورد و با بیان اینکه نثری از ابوالقاسم حالت را به شعری با عنوان “زن و خر” درآورده است، به شعرخوانی پرداخت:

“زنی در روستایی داشت یک خر / خری بسیار قبراق و دلاور

خری قلدر ز شیر نر قوی تر / سرآمد بود ز خرهای دیگر

صدای عر و عرش کوه افکن / شنیدن کی بود مانند دیدن… “

به قول محمد رضایی در این شعر از صنعت “زن کوبی” استفاده شده است البته منظور این نیست که زنان در اشعار کوبیده می‌شوند بلکه به این معنی است که زنان هستند که می‌کوبانند.

نعمت الله طالبی نفر پسین بود که اشعارش را با موضوع روز پدر به منصه ظهور گذاشت و خواند:

“فرزند فراموش نکن روز پدر را / دستی بکش امروز دک و پوز پدر

مگذار یکی قوز دگر بر سر قوزش / نتوانی اگر صاف کنی قوز پدر را”

و همچنین:

“این موهبتی است گر شود باورتان / روز پدر و سایه او بر سرتان

آیید در این روز به دیدار پدر / هرچند گذشته است از پل خرتان…”

حال نوبت به کاریکلماتوریست جلسه رسید تا کاریکلماتوری چند، حضار را مهمان کند، کاریکلماتورهایی که این بار طعم ژورنالیستی به خود گرفته بود:

“با تو جنجالی ترین تیتر روزنامه صبح بودم، بی تو صفحه نیازمندی‌ها هستم”

“بی تو داغ ترین خبر صبحم در میان نیازمندی‌ها”

“تو تیتر یکی و من نیازمندی‌ها و بینمان یک صفحه حوادث”

“از حول خبر آمدنش سرمقاله را از ته نوشتم”

عباسعلی ذوالفقاری معروف به “زورو” نفر بعدی بود که قصد داشت اشعارش را بخواند، او ابتدا کتابی با عنوان “محاسن شهر اصفهان” را به حضار نشان داد و گفت بنا بر این کتاب، اصفهان نمی‌تواند خواهرخوانده شهری باشد!.

“عَلَم طنز سرِ پاست اگر بگذارند / تیغ طنز زورو برجاست اگر بگذارند

«فیض روح القدس اَر باز مدد فرماید» / باز گویم ز «چپ» و «راست»اگر بگذارند…”

و همینطور

“بعد عرض سلام و غیره که با / عرض تبریک عید همراه است

از تو نشنفتن و ز من گفتن / قصه تکراری است و کوتاه است …”

محمد رضایی در این قسمت از برنامه گفت: به دلیل اینکه در نزدیکی روز پدر قرار داریم، قرار بود در این جلسه تنها آقایان اثر بخوانند اما از آنجایی که مردان انسان‌های رئوفی هستند، اجازه می‌دهیم تا از خانم ها هم اثرخوانی داشته باشند.

در ادامه فریبا زمانی نیز با بیان اینکه خانم‌ها نیازی به دلسوزی آقایان ندارند، شعری را با نام “ویروس نامحرم” به حضار تقدیم کرد:

“مثل بیماری که گاهی هم سرایت می‌کند / چیزهای مختلف بر هم سرایت می‌کند

روی کاکتوس اگر احساس خیسی می‌کنی / از درخت و برگ‌ها شبنم سرایت می‌کند…”

در پایان نیز بهرامی از پیشکسوتان طنز اصفهان چند بیت شعر را به عنوان تحفه به حضار تقدیم کرد:

“ای چرخ به ما راه سفر می‌بندی / در بر همه اهل هنر می‌بندی

در کار دل بی خردان می‌گردی / افسار شتر به دنب خر می‌بندی”

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر