menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

نیمای بابا و هفت دزد بک لایت

معرفی کتاب نیمای‌ بابا و هفت دزد بک‌ لایت

“نیمای بابا و هفت دزد بک‌لایت” را می‌توان صرفاً در عنوان، یک آشنایی‌زداییِ تابلو از “علی بابا و چهل دزد بغداد” دانست که نه تنها در پیرنگ بلکه در محتوا و سایر جزئیات هم مانند نامش، هیچ ربطی به علی‌بابا، بغداد یا چهل دزد مربوطه ندارد.

مقدمه‌ی کتاب با توضیح تکنیک “پنج چرا” و جا انداختن آن با بیان دو مثالِ “علت تاخیر جوانان و نوجوانان هنگام بیدار شدن در ساعات اولیه صبح” و “چگونگی قلمبه شدن گوشتکوب” به واکاوی دلیل اصلی وضعیتِ نابسامانِ فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی در جامعه‌ می‌پردازد.

“نیمای‌بابا و هفت دزد بک‌لایت”، داستان بلندی است که به مدد هفت حکایتِ در هم تنیده شده با شبهِ زبانی کهن‌‌گونه و در عین حال ساده و عامیانه، تحولی که مطالعه در زندگی یک شتر به نام نیما و همراهانش پدید می‌آورد را روایت می‌کند.

ناگفته نماند که در این نوبت از چاپ، به طرزشگفت انگیزی پس از پایان مقدمه، صفحه‌ی اول داستان را نمی‌بینیم و همین امر موجب شده که از همان ابتدا، سردرگمی خاصی متوجه ذهن مخاطب شود. یحتمل مسئول مربوطه به علت حالِ خوشی که در آن روز به خصوص داشته، در امر کپی پِیستِ متن، توجه لازم را نشان نداده و این افتضاح به بار نشسته است. به همین دلیل در ادامه توجه شما را به صفحه‌ی اول کتاب که همان شروع حکایت اول و مطلع داستان است، جلب می‌نماییم:

نیمای بابا و هفت دزد بَک‌لایت
حکایت اول، در مذمت طالع بینی و در ستایش مطالعه و در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست!
با جلبک‌ها کمی مهربان تر باشیم
روزی شتری به همراه فرزندش به درِ خانه‌‌‌‌‌ی عقابی برفتند. چون به آن‌جا رسیدند دق الباب کردند. عقاب در باز نکرد. پس شتر به خانه بازگشت. چون به خانه رسید فرزند خویش نیافت. پس برای بار دُیُم به جلوی درِ خانه‌ی عقاب رفت و دید که فرزندش همانجا نشسته.
او را گفت: پس چرا من که رفتم با من نیامدی؟
فرزند گفت: من با تو نیامدم یا تو مرا با خود نبردی؟
شتر سخت در اندیشه فرو رفت. به ناگه عقاب از منزل بیرون شد. شتر سلام کرد اما جوابی نشید. پس صبر کرد تا عقاب دور شود. عقاب که خوب دور شد، شتر فریاد ناسزا برآورد. فرزند از رفتار پدر سخت پریشان گشت و وی را ترک گفت و به قصد دیاری دور دست، توشه‌ی سفر پیچید. همین که خواست سفر آغاز کند به سر کوچه نرسیده، راهزنی یک چشم راه او بست و خفتش نمود. پسر که خود را در تنگنا دید قصد فرار کرد. به چپ خیز برداشت اما راهزن هم جفت پا به چپ پرید، به راست خیز برداشت و راهزن هم به همین ترتیب. به بالا پرید که دید راهزن هم به بالا می‌پرد. پس چون راهزن را از آی‌کیو بی بهره دید. خود را الکی به دیوار کوبید و راهزن هم به دیوار کوبیده شد و از حال رفت. فرزند شتر همه‌جای راهزن را گشت و کتابی یافت که روی جلدش نوشته بود:
“مطالعه بینی”
فرزند به خود گفت: مطالعه بینی؟؟؟؟ مگر طالع بینی نبود؟

شناسنامه کتاب :

نویسنده : سید محمد صاحبی

ناشر : سوره مهر

تاریخ نشر: اردیبهشت ۱۳۹۵

تعداد صفحات: ۵۷

قطع: رقعی

شابک: ۹۷۸-۶۰۰-۰۳-۰۴۶۷-۶

نوبت چاپ: اول

قیمت: ۷۰,۰۰۰ ریال

شمارگان: ۲۵۰۰

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر