گفتوگو با نسیم عرب امیری : زنان طنزنویسی داریم که از مردها جدیترند!
نسیم عرب امیری از سال ۸۵ با نوشتن در ماهنامه «گلآقا» بهشکلِ رسمی وارد طنزنویسی شد و بعدها با روزنامههایی نظیر «اعتماد»، «قانون»، «شرق»، «خراسان» و … همکاری کرد. تابهامروز نُهجلد از کتابهایش منتشر شده؛ «کجایی که یادت بخیر» (نیستان)/ «نامه به دزد» (قدیانی)، «کی گفته بخت کچلا بلنده» (مروارید)، «داشت عباسقلیخان پسری» (سپیدهباوران)، «قصههای هلهلی» (سهجلد برای مخاطب کودک؛ نیستان)، «من و عروسکام» (دوجلد تابهحال منتشر شده؛ نیستان).
صحبتهای او را میخوانیم.
*در تدوین مجموعهای، با زندهیاد «ابوالفضل زرویی» همکاری داشتید؛ سرنوشت آنها به کجا رسید؟
این مجموعهکتابها «هزارسال طنز فارسی» نام دارد و انتشارات کتاب نیستان قرار است آنها را منتشر کند. این پروژه سبب شد طی انجام آن، از محضر استاد روانشاد آقای زرویی مطالب زیادی بیاموزم و امیدوارم بهزودی منتشر شود.
*شما در حوزه فیلمنامهنویسی نیز فعالیتهایی دارید؛ چه شد که از ادبیات، وارد این حیطه شدید؟
یکی از اشتباهات من این بود که زودتر وارد این حوزه نشدم؛ زیرا حتی وقتی برای کتاب یا مطبوعات مینوشتم، به تصویر فکر میکردم. سال ٩٢، طرحی برای اقتباس از اولین کتابم نوشتم و پیشنهاد آنرا به «مرکز صبا» دادم. طرح تصویب شد و ۵٢قسمت هشتدقیقهای براساسِآن فیلمنامه نوشتم. حتی تهیهکننده کار با زندهیاد مرتضی احمدی هم برای روایت این مجموعه صحبت کرد اما متأسفانه هم آقای احمدی از دنیا رفت و هم آنمجموعه انیمیشن با وجود تسویه مالی با من، بهخاطرِ مشکلات مالی سازمان، به مرحله ساخت نرسید.
بااینحال، بهخاطرِ علاقهای که به این حوزه داشتم، کارم را ادامه دادم. بعدتر، با آثاری مثل سریال «یادداشتهای یک زن خانهدار»، فیلم سینمایی «شکلاتی»، سریال «حکایتهای کمال» و … همکاری کردم. «حکایتهای کمال» بهکارگردانیِ آقای صلحمیرزایی بهزودی از شبکه ٢ پخش خواهد شد و تصور میکنم که بهخاطرِ فضای نوستالژیکش، مخاطب خود را زود پیدا کند.
*از مسائل مالی گفتید؛ میخواهم بپرسم چرا فرهنگ و هنر ما هنوز اقتصادی نشده؟
در ابتدا باید ببینیم که وقتی از فرهنگ و هنر صحبت میکنیم، از چه حرف میزنیم. درموردِ هنر اصیل، حق با شماست؛ در شرایط امروز ایران بههیچوجه درآمدزا نیست! مثلاً، در حوزه طنز و کمدی که حوزه تخصصی و اصلیام است، بهچشمِ خودم ادیبان طنزنویسی را دیدم که نمونهشان در تاریخ ادبیات پیدا نمیشود اما حداقل درآمدی از راه طنز نداشتند و ندارند؛ ازآنطرف، استندآپ کمدینهایی را میشناسم که با چندبار حضور در برنامه «خندوانه»، صاحب شهرت عمومی و بهتبعِآن، پول و حتی بادیگارد شدند!
میخواهم بگویم که با همین طنزنویسی و کمدینویسی؛ هم میشود کسب درآمد کرد و هم نکرد. بستگی به انتخاب خود ما دارد که بخواهیم بهدنبالِ کمدی عامهپسند برویم یا طنز نخبهپسند. البته هردو هم درنوعِخود ضروری و خوبند! کسیکه دنبال خواص میرود، طبعاً نباید انتظار درآمد از هنرش داشته باشد اما درعوض، نامش در ادبیات و هنر ماندگار میشود و با گذر زمان، از یاد مخاطبان حرفهای نمیرود اما کسیکه دنبال عوام میرود، طبعاً درآمد بهتری کسب میکند؛ چون عوام به نویسنده شهرت میدهند و شهرت هم پول میآورد! اما نباید فراموش کند عوام فراموشکارند و ایننوع شهرت، یکشبه میآید و میرود.
وودی آلن فیلمی دارد بهنامِ To Rome with love که یکی از اپیزودهایش درموردِ یک کارمند بدقیافه، ساده و معمولی با بازی روبرتو بنینیست که یکروز صبح از خواب بیدار میشود و میبیند که همه بدون هیچ دلیلی برای گرفتن عکس بهسمتش حمله میکنند.
این آدم مدتی غرق در این شهرت میشود و کسب عیش و لذت میکند اما همین آدم چندیبعد دوباره یکروز از خواب بیدار میشود و میبیند که هیچکس سمتش نمیآید و همانهاکه دیروز برای عکسگرفتن با او دستوپا میشکستند، دنبال کس دیگری میدوند! هنرمندان سلبریتی ازنظرِ من چنین وضعی دارند؛ من وقتی یک سلبریتی قدیمی را که حالا کسی قیافهاش هم بهیاد نمیآورد در خیابان میبینم، واقعاً دلم میگیرد!
*به نکته خوبی اشاره کردید؛ درموردِ این سلبریتیهایی که یکروز نویسنده کتاب میشوند و یکروز خواننده و روز دیگر بازیگر، چه نظری دارید؟
ببینید باور من ایناستکه نباید اینطور به ماجرا نگاه کرد که چون فلانی بازیگر است، حق ندارد کتاب بنویسد. اتفاقاً بگذارید بنویسند؛ چرا ننویسند؟! شاید هم خوب نوشت. برای ما چه فرقی میکند که نویسنده کتاب بازیگر بوده یا فوتبالیست یا اصلاً یک کارتنخواب! اگر خوب نوشت، هیچ ایرادی ندارد.
مشکل آنجاییست که یک سلبریتی، پستهای اینستاگرامش را درقالبِ کتاب، گردآوری میکند و به بهترین ناشرها میسپارد و آنها هم با ذوقزدگی چاپ میکنند و شهرکتابها هم همان را در بهترین قسمت ویترینشان قرار میدهند! پس، گلایه ما نه از آن سلبریتی؛ بلکه باید بیشتر از آن ناشرانی باشد که اینها را چاپ میکنند؛ ناشرانی که سالها کارهای نویسندگان بزرگ را چاپ میکردند و حالا بدون کوچکترین کارشناسی، چنین کتابهایی چاپ میکنند و به پستهای اینستاگرامی آن سلبریتی، اعتبار میدهند! نتیجه کار هم این میشود که میبینی کتاب فلان سلبریتی، از فلان نویسنده اصیل و استخوانخردکرده در ادبیات، بیشتر حمایت میشود!
*دراینشرایط، بهنظر شما حمایت از نویسندگان و هنرمندان اصیل کشور، وظیفه چه کسیست؟ دولت یا بخش خصوصی و هریک به چه میزان نقش دارند؟
چندیپیش در گفتوگو با یکی از دوستان فیلمساز، وی به نکات جالبی اشاره کرد؛ ورزشکارانی که مقام کشوری یا بینالمللی میآورند، همهجوره؛ چه از بخش خصوصی و چه دولت حمایت میشوند. امکان تحصیل بدون کنکور در بهترین دانشگاهها، معافیت از سربازی، زمین و مسکن بهعنوانِ پاداش، وامهای قرضالحسنه، امتیاز اشتغال در دستگاههای دولتی و … اما هنرمندان ما حتی آنها که افتخارات بینالمللی کسب میکنند، از کمترین حمایتی برخوردار نیستند.
اینکه حمایت دولتی از هنرمند چه تأثیری بر هنرش میگذارد و نفس آن خوب است یا بد، برای خود من هنوز مبهم است اما یکچیز را مطمئن هستم؛ اینکه هنرمندی که در این اوضاع تورم و گرانی، لنگ اجاره خانه و معاشش باشد، اعصاب و تمرکز کافی برای خلق اثر هنری پیدا نمیکند. بههرحال، هنرمند هم یکجور آدم است دیگر! نمیتوان از کسیکه تمام فکرش پیش اجارهخانه آخر ماهش است، توقع خلق اثر ماندگار داشت.
این آدم، سرآخر بهایننتیجه میرسد که یا باید با هنرش کار تجاری کند یا اینکه برود کارمند شود و درکنارِ کارمندی، بهعنوانِ تفنن بنویسد و کار هنری خلق کند؛ تازه اگر خوششانس باشد و کار گیرش بیاید! یکجایی خواندم که حقوق ماهیانه، رشوه ناچیزیست برای دستکشیدن از رؤیاها! علیایحال، نباید بگذاریم که سرمایههای فرهنگی و هنریمان بهخاطرِ مسائل اقتصادی، از تولید آثار هنری دست بکشند و وظیفه دولت است که حمایت کند اما ازآنجاکه نمیکند، گاهی یک ناشر خصوصی مثل آقای سید مهدی شجاعی یکتنه و بدون ادعا کار چند نهاد دولتی را در حمایت از هنرمندان اصیل انجام میدهد!
*به مسئولین فرهنگی و هنری کشور چه توصیهای میکنید؟
همانکارهایی که برای ورزشکاران میشود، برای هنرمندان هم انجام دهند! اگر انجام نمیدهند؛ لااقل کاری به کارمان نداشته باشند!
*به جوانان علاقهمند به هنر و نویسندگی چه توصیهای دارید؟
اول اینکه بدانند هنر و بهخصوص نوشتن، آخر و عاقبت ندارد و تا دیر نشده، دنبال کار آبرومند بروند! (خنده) البته که میل به هنر را نمیشود کنترل کرد؛ مثل آتشی در درون آدم است که از درون میسوزاند و نمیتوانی خاموشش هم کنی … واقعاً نمیشود به کسیکه نیاز به نوشتن دارد، بگویی که ننویس؛ ولی میشود بگویی که چطور بنویس. من خودم از ١٨،١٩سالگی شروع به نوشتن کردم و آنموقع دانشجوی مهندسی برق بودم اما همین نیاز به نوشتن باعث شد که همهچیز را رها و نویسندگی را بهعنوانِ حرفهام انتخاب کنم.
از بخت خوش، همان ابتدای مسیر حرفهایام با استاد ابوالفضل زرویی آشنا شدم که الفبای نوشتن را به من آموختند و این، بزرگترین شانس زندگی من بود که نوشتن را از کسی آموختم که در تاریخ ادبیات و طنز ایران بینظیر است و بینظیر خواهد ماند. پس، مهمترین توصیهام به نویسندههای جوان ایناستکه تحت تعلیم یک استاد قرار بگیرند. البته الان همه استاد شدهاند و جوانها باید دقت کنند که وارد کارگاه و کلاس چه کسی میشوند.
یک استاد و معلم خوب ازنظرِ من باید دو ویژگی مهم داشته باشد: اول اینکه، خودش نویسنده درجه یکی در حوزهای که میخواهید کار کنید، باشد و دوم اینکه، توانایی آموختن شگردها و فوتوفنهای کار خودش را به جوانترها داشته باشد و البته دراینامر، خساست هم نکند! افسوس که این دو ویژگی همراه هم در کمتر کسی یکجا پیدا میشود.
یعنی هستند نویسندههای خوبی که قدرت آموزش شیوه کار خود را ندارند و ازآنسو، هستند کسانیکه دوست دارند آموزش دهند اما تخصص ندارند! افرادی مثل زندهیاد ابوالفضل زرویی نصرآباد و عمران صلاحی، اساتید جامعالشرایطی در حوزه طنز بودند که متأسفانه زود آنها را از دست دادیم و زمانی هم که بودند، قدرشان را نشناختیم. سالها صبر بباید پدر پیر فلک را، تا دگر مادر گیتی تو چو فرزند بزاید …
*بهعنوانِ یک خانم نویسنده، در حوزه نویسندگی چه چشماندازی برای زنان ایرانی میبینید؟ آیا فکر میکنید روزی میشود که یک زن ایرانی جایزه نوبل نویسندگی را دریافت کند؟
من خیلی به زنان ایرانی امیدوارم. اصلاً آینده مال زنان است. دوره مردها مثل دوره دایناسورها تمام شده! (خنده) شما اگر دقت کنید، قهرمانان بسیاری از فیلمهای بزرگ امروز دنیا زنها هستند؛ درصورتیکه قهرمانان فیلمهای کلاسیک مطرح، غالباً مردها بودهاند.
میخواهم بگویم که امروزه فیلمسازهای بزرگ جهان فهمیدهاند که زنها قصههای نوتری برای خلقکردن دارند. درموردِ زنهای ایرانی هم اطمینان دارم که بهزودی جایگاههای مهمی را در سطح بینالمللی کسب میکنند؛ چون هنوز قصههای نگفته زیاد دارند.
یک گلایهای هم از برگزارکنندگان «جایزه ادبی پروین اعتصامی» که مختص زنان است، دارم. اول هم اینرا بگویم که من زیاد به برگزاری جشنواره هنری و ادبی مختص زنان معتقد نیستم؛ چون اساساً به تفکیک جنسیتی در هیچچیز معتقد نیستم و همه را؛ چه زن و چه مرد، از گونه مهمتری یعنی انسان میبینم! ولی معتقدم که وقتی جشنوارهای مثل «جایزه پروین اعتصامی» در شاخههای مختلف برگزار میشود، خیلی بد است که درآنبخش، «طنز» لحاظ نشود.
البته که طنزنویسان زن محدود هستند اما چرا از آنهاییکه دراینحوزه سخت و جانفرسا سالهاست کار کردند، تقدیر نشود؟ یا جشنواره و جایزهای بهاسمِ زنان برگزار نکنید؛ یا اگر میکنید، به تمام حوزهها بپردازید.
مردها سالهاست گفتهاند و میگویند که زنها نمیتوانند طنز بنویسند؛ درصورتیکه ما الان زنان طنزنویسی داریم که از مردها جدیترند! نادیدهگرفتن بخش طنز در این جشنواره، نوعی بیتفاوتی به زنان فعال دراینحوزه است. درست است که طنزنویس زن کم داریم؛ اصلاً زمانیکه من کتاب اولم را چاپ کردم، این کتاب، اولین کتاب شعر طنزی بود که توسط یک زن درطولِ تاریخ ادبیات منتشر میشد! اینرا خود من نمیدانستم و بعدها منتقدین اشاره کردند اما خوشبختانه در همین سالهای اخیر، زنان بهخوبی وارد میدان شدهاند و کتابهایی دراینحوزه منتشر کردند.
این یعنی اتفاق مثبتی که بعدازانقلاب شاهد آن بودیم. یعنی طنز، اخلاقیتر شد و خانمها بیشتر به آن گرایش پیدا کردند. شک ندارم که روزی ما هم نویسندهای مثل «نورا افرون» خواهیم داشت که هم کتابهای طنز خوبی دارد و هم جایزه جهانی مثل «بفتا» گرفته و چندینبار نامزد جایزه اسکار برای فیلمنامههای کمدی رمانتیکش شده. کمااینکه علاوهبر نویسندگان؛ فیلمسازان زن هم دراینسالها پیشرفت خوبی داشتند.
در همین جشنواره فجر پارسال، شاهد حضور چشمگیر و قدرتمند زنها بودیم. همین خانم نرگس آبیار واقعاً دارد خوب کار میکند. بااینحساب، چشمانداز من برای زنهای نویسنده و هنرمند ایرانی ایناستکه اکنون پرهایشان را باز کردهاند و آماده پروازند؛ بهزودی پروازشان را نیز بر اوج آسمان جهان خواهیم دید …
*مطلب ناگفتهای هست، بفرمایید؟
اینروزها من نگران فرهنگ و هنرم. نمیدانم چه بلایی بر سرمان آمده. گاهی چندینبار به سینما میروم و نگاه میکنم که مخاطب به کدام صحنه یک فیلم کمدی میخندد. اکثر اوقات هم مأیوس میشوم. مخاطبان ما هنوز به فیزیک (مثلاً چاقی یک بازیگر) میخندند.
نه اینکه خنده را بشود کنترل کرد یا بگوییم این فیلمها بد هستند؛ خیر! برای مخاطب باید هرگونه غذایی تهیه کرد. او خودش باید انتخاب کند که چیپس بخورد یا ماهیچه! نباید جلوی تولید هیچنوع کمدی و طنزی را گرفت ولی میتوان روی فرهنگ مردم کار کرد تا محصولات بهتری را از ما طلب کنند.
منبع : روزنامه سایه/علیرضا نیاکان
یک دیدگاه
عباس خوش عمل کاشانی:
«…استاد ابوالفضل زرویی در تاریخ ادبیات و طنز ایران بی نظیر است و بی نظیر خواهد ماند. ….»
سرکار خانم!این ادعای شما در نهایت اغراق و غلوّ و ناشی از بی انصافی محض است.شما مرا هم به خوبی می شناسید و از مرحوم زرویی نیز راجع به کمین حتمآ شنیده اید.آن زمان که من از اعضای تحریریه ی گل آقا ـ و به نعبیری سوگلی آبدارخانه ی شاغلام ـ بودم مرحوم زرویی در طنز منظوم سررشته ای نداشت و صرفآ طنز منثور می نوشت.گل آقا اصرار داشت تا با ایشان که قصد ورود به طنز منظوم را داشت کار کنم و هفته ای حداقل یک بار برای این امر یا من به دفتر گل آقا بروم و یا او به روزنامه ی اطلاعات بیاید.جلسات مورد اشاره بیش از دوسه بار تشکیل نشد….البته مرحوم زرویی زود خود را پیدا کرد وپس از ورود به طنز منظوم با ممارستها توانست راهش را پیدا کند…..علی ایّ حال ادعای بسیار اغراق آمیزتان را پس بگیرید برای اعتبار خودتان بهتر است.