menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

کاریکاتور تلفن به ترامپ اثر محمدعلی رجبی

دونالد ترامپ و تلفن از تهران!

ترامپ و تلفن از تهران!

– دونی!…. بیا دیگه….. سرد شد….

دونالد ترامپ با گردن کج، طوری به تلفن خیره شده است که انگار تلفن در حال زاییدن است.

ملانیا قاشقِ پُر را در چال دهانش خالی می‌کند. باز به درِ اتاق همسرش نگاهی می‌اندازد و با لُپ پُر داد می‌زند:

– هی دونی!…. پس چرا نمیای؟….تنهایی نمی‌چسبه!

چین به پیشانی ترامپ می‌نشیند. با خودش می‌گوید: «از در و دیوار خونه صدا بلند میشه به جز این تیلیفونه! این عادی نیست.»

گوشی را مثل کسی که آن را اختراع کرده باشد،برمی‌دارد و گوش تیز می‌کند تا از سالم‌بودن تلفن مطمئن شود. بعد رو به اتاق ناهارخوری می‌کند و بلند می‌گوید:

– چرا ساکت نمیشی زن؟ من منتظر تیلیفونم. یه تیلیفون مهم.

ملانیا گیلاس پایه‌بلند را برمی‌دارد و قُلُپی از آن می‌نوشد و بعد انگار که بخواهد گلویش را صاف کند، یک قُلُپ دیگر سرمی‌کشد و بلندتر از پیش می‌گوید:

– من فکر می‌کنم زنگ تیلیفون اونقده بلند هست که بشه از اینجام شنیدش!

ترامپ میزِ تلفن را با مُشت می‌زند:

– من هم فکر می‌کنم که تو نباد اینقده جیغ بکشی زن!

ملانیا انگار به‌یادش آمده باشد تنگیِ نفس دارد، کف دستش را چندبار روی گردنش می‌کشد. سپس می‌رود اتاق تلفن. هنوز دستش روی گل و گردنش می‌سُرد.

بعد ناگهان مثل بادکنکی که زیاد بادش کرده باشند می‌ترکد و جیغ می‌کشد:

– من جیغ‌جیغوام؟!… آره؟!…. من جیغ‌جیغوام؟!….

– داری حوصله‌ام رو سرمی‌بری ها!

– تو چرا به من میگی…

ترامپ انگار که روی صندلیِ مرگ نشسته باشد، مثل ترقه می‌پرد هوا و به زیرشلواری‌اش اشاره می‌کند و داد می‌زند:

– بفرما!…. تو اگه زن بودی، کِش این صاب‌مُرده رو عوض می‌کردی که اینطور مث تُنبونِ غُربتی‌ها از پام درنیاد!

ملانیا آب دهانش را جوری قورت می‌دهد که انگار دارد سوسکِ زنده‌ای را می‌بلعد.

با اخم و تخم دهان باز می‌کند تا چیزی بگوید که زنگ تلفن در اتاق طنین‌انداز می‌شود. چهره ترامپ جوان می‌شود. با امیدوارانه‌ترین لبخند، رو به ملانیا می‌کند و می‌گوید:

– عزیزم، خودشه!…. آخ جوون… گر صبر کنی زِ…زِ… زِ انگور… وِلِلِش!

با یک دست بشکن می‌زند و با دست دیگرش گوشی را می‌گیرد و خیلی رسمی حرف می زند:

– سلام! سلام تهران! من رئیس‌جمهورْ ترامپ هستم. دونالد جان ترامپ!

به چرب‌زبانی می‌افتد:

– کسی که عاشق شاه‌سلمون وُ پولاشه؛ گاو شیری ام رو میگم. چرا زودتر نزنگیدین؟ داشتم می‌مُردم! آخه یه ذره به ‌فکر آبروی من باشین تو محل!

بعد انگار که یادش بیاید رئیس‌جمهور ایالات متحده امریکاست و شجاعانه یک ناو جنگی را با انگولک مشاورانش، دلاورانه راهی خلیج فارس کرده است، گوشی را دست‌به دست می‌کند و به پشتی صندلی تکیه می‌دهد و با لحنی داش‌مشتی می‌گوید:

– دیدین سرانجوم سرِ عقل اومدین و زنگ زدین! داش ما اینیم!

ناگهان شکل و شمایل مرد اوّل کاخ سفید امریکا به شنیدن صدای آن‌طرف سیم، عین بچّه دو ساله‌ای که خروس‌قندی‌اش را ازش کِش بروند، از این‌رو به آن‌رو می‌شود و لب و لوچه‌اش عین خرطوم فیلی که یک هفته قطره آبی ننوشیده باشد، آویزان.

– چرا شرِ و وِر میگی پیری؟…. زیادی زدی؟

– ها!… تویی بِنی؟…. قطع کن… بابا، چرا بِهِت برمی‌خوره! منتظر همون تماسه هستم: زنگ از تهران، رنگ از من. ببین بِنی!…. این‌که نمیشه منو خونواده‌ ام و دولتم رو تو مُشتت بگیری و نشه یه کلوم باهات حرف زد… حالا چرا آدمو می‌بندی به چَک و فحش؟! هیچ باورت میشه الان چند روزه که به‌خاطر تو همه کارامو ول کرده‌ ام ومث مترسکِ سرِ جالیز، بالاسر این تیلیفون لعنتی نشسه‌ام تا بلکی از تهرون زنگ بزنن.

چند روزه که حموم نرفته‌ام… اون بولتونِ عوضی هم که بندو آب داد!… همون «اسرائیلیاتِ جان بولتون»… معلومه که واسه تو مهم نیست.

تو که نمی‌دونی منو چطور لجن‌مال می‌کنن… حالا اگه رضایت میدی قطع کن تا انجام وظیفه کنم ارباب! هر لحظه ممکنه از تهرون زنگ‌بزنن ها!

ملانیا چنان لب پایینش را گاز می‌گیرد که انگار دارد گوشت تنِ نشمه‌های شوهرش را می‌کَند.

بعد کف دست‌هایش را از همان فاصله به طرف ترامپ پرت می‌کند که معنیِ «خاک تو سرِ بی‌عُرضه‌ات کنن حمّال!» می‌دهد و عصبی برمی‌گردد سر میز ناهارخوری.

ولی آقا ترامپ پوست‌کُلُفت‌تر از این حرف‌هاست. او برای این‌که نشان بدهد رئیسِ خانه کیست، دستور می‌دهد:

– آهای زن! غذامو بیار اینجا!

صدای خشن و بدون بدن ملانیا:

– هر کی گشنه‌شه، مث بچّه آدم میاد سر میز غذا. من که کنیز تو نیسم!

رگ‌های گردن ترامپ، مثل شیلنگ ماشین‌های آبپاشِ دوستش «مکرون» که با فشارْ شیرشان را به سمت مردم معترض به نظام سرمایه‌داری و مخالف دولت فرانسه باز می کنند، باد می‌کند. پوزخندی از سرِ بیچارگی می‌زند:

– کار دنیا رو ببین که حالا یه مانکن واسه من زبون درازی می‌کنه!

بعد خودش را عین گلوله «فلش‌بال» سلاحِ مورد علاقه مکرون به طرف ملانیا شلیک می‌کند. امّا پیش از رسیدن به هدف، پایش به سیم تلفن می‌گیرد و عین کودتاچیان ونزویلا با مخ نقش زمین می‌شود…

۸ ماه بعد/ بیمارستان لگاسی سالمون

زحمت تلفن‌های اتاق‌ها و بخش‌های بیمارستان لگاسی سالمون مانند هر بیمارستان دیگری در جهان، زیاد است. صدای زنگ‌شان دست از سر گوش آدم برنمی‌دارند.

امّا زنگ یکی از آنها نه تنها برای ایالات متحده امریکا که برای اسرائیل و عربستان و امارات و «گوایدو» منبع نجات می‌شود: پلک‌های جِرم گرفته ترامپ مثل کِرکِره مغازه‌ای که
۸ ماه آن را بالا نزده باشند و حالا تار عنکبوت گرفته باشد، به دشواری بالا می‌روند. هیچکس گوشی را برنمی‌دارد.

زنگ قطع می‌شود. چشم‌های مُرده ترامپ به نقطه‌ای نامشخص دوخته است. آه…. چرا نتوانست بلند شود و جواب تلفن را بدهد! قطره اشکی از چروک‌های گوشه چشمش سُر می‌خورد سمت لاله گوشش. بیچارگی بدتر از این! ناگهان زنگ تلفن اتاق بغلی به صدا درمی‌آید.

در چشم‌های منجمد ترامپ چیزی می‌‌جوشد. آنقدر جوش است که ترامپ مثل دانه ذرت توی ماهیتابه سرخ، از روی تخت می‌جهد هوا و هوار می‌کشد:

– اون تیلیفون منه! هیشکی بهش دس نزنه! با من کار دارن! زنگ زدن! آره، داره زنگ می‌زنه! می‌بینید؟… ول‌کن هم نیستند!…. کو!؟…. کجاست تیلیفون خوشگل من؟!

تلفن بخش‌ها و چند اتاق، انگار دست به یکی کرده باشند، برای ترامپ ارکستر می‌گذارند.

ترامپ پابرهنه گیج و ویج به این‌سو و آن‌سو می‌دود و آواز می‌خواند:

– دیدی از تهرون زنگ می‌زنند! زنگای خوشگل می‌زنند!

تیم پزشکی با تأسف سر تکان می‌دهند. بیماران از ترس خودشان را جمع و جور می‌کنند. تلفن‌ها اما همچنان می‌زنگند!

منبع : روزنامه اطلاعات/گودرز گودرزی (مجید)

کاریکاتور : محمدعلی رجبی/فارس

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر