menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

مهرداد صدقی

داستان طنز : موردِ عجیبِ میرزا روبات/قسمت دوم

سلام، جمعه ی قبلی داستان طنز میرزا روبات را در اینجا خواندید، این جمعه هم با قسمت این داستان طنز همراه شما هستیم :

مهرداد صدقی :

قسمت دوم :

… میرزا روبات به همسرش رباب¬الروبات گفت: خب همسرم اگر بگویی چه چیزی ناراحتت کرده، برایت هر کاری می¬کنم. اصلا می¬خواهی آخر هفته با هم برویم جشنواره روباتیک فیلم ببینیم؟
رباب¬الروبات همسر میرزا روبات گفت: راستش میرزا تو همسر خوبی برایم بودی. همیشه مرا به موقع شارژ می¬کنی .همیشه برایم از جایی یوزر و پسورد مجانی برنامه آپدیت آنتی ویروس و آنتی فیلتر می¬آوری. همیشه با پبچ¬گوشتی¬ چفت و بستهای مرا چک می¬کنی که یک وقت موقع اجرای برنامه¬ها مشکلی نداشته باشم. گاهی اوقات برای شوخی چشم¬هایت را با فنر از حدقه برایم پرتاب می¬کنی و خودت می-دانی که این کارت را چقدر عاشقانه دوست دارم. گاهی اوقات مرا می¬بری میان آهن قراضه¬ها تا بدانیم از کجا آمده¬ایم و به کجا می¬رویم. اما من چیز دیگری می¬خواهم. راستش من بچه می¬خواهم.
میرزا فورا به طرف اسباب¬بازی فروشی رفت و یک روبات اسباب بازی کوچک برای روباب آورد
– سورپرایز!
روباب با بی میلی نگاه کرد و گفت: میرزا من یک بچه واقعی می¬خواهم.
میرزا که باز هم منظور رباب را نفهمیده بود، می¬خواست برود زایشگاه و به بهانه اینکه می¬خواهد با اشعه یو وی خود زردی بچه¬ها را خوب کند، یک نوزاد یواشکی برای روباب بیاورد.رباب که فکر میرزا را خوانده بود گفت: میرزا این فکر را از هاردت شیفت دیلیت کن. من بچه خودمان را می¬خواهم.
میرزا روبات برای یک لحظه از ترس رفت روی ویبره و با تعجب به همسرش نگاه کرد. این بار، بدون اینکه قصد شوخی داشته باشد، کره چشم¬هایش از حدقه درآمدند.
– همسر عزیزم، خودت می¬دانی که ما روباتیم و یک روبات نمی¬تواند بچه¬دار شود؛ اصلا هم ربطی به نرم افزار و سخت¬افزارهایمان ندارد. البته می¬توانیم یک روبات دیگر را به سرپرستی قبول کنیم و یا الکی و اسمی با روباتی دیگر قوم و خویش باشیم اما اینکه بچه¬دار شویم غیر ممکن است. همین که اجازه داده¬اند من و تو همسر هم باشیم خودش در دنیای روباتیک اتفاق بزرگی است. و اما درباره بچه الان چند خبر را برایت بازپخش می¬کنم خودت نتیجه گیری کن.
میرزا خودش را روی برنامه پخش خبر یک روزنامه که فقط اخبار کذب منتشر می¬کند تنظیم کرد و گفت: چند سال قبل یکی از روبات¬ها می¬خواست صاحب فرزندی شود اما چون دچار اختلال هویتی شد، الان با تغییر کاربری به جاروبرقی تبدیل شده. یک روبات دیگر هم که چنین آرزویی در دل داشت آنقدر جرقه زد که اتصالی کرد و نهایتا منفجر شد. حتی یکی دیگر از روبات¬های صنعت خودرو سازی که با بازوهای مکانیکی خود، قطعات را جابجا می¬کرد، یک خودروی کوچک را به فرزندی قبول کرد اما آنقدر پشیمان شده که هر روز با همان بازوهای مکانیکی بر سر خود می¬زند و می¬گوید «براده آهن بر سرم. هر چقدر با شیشه به او بنزین می¬دهم سیر نمی¬شود و هر چند وقت باید لاستیک و روغنش را هم عوض کنم». یک روبات وطن فروش دیگر هم می¬خواست بچه دار شود که به جرم جاسوسی دستگیر شده.
روباب که ناراحت شده بود، به زبان برنامه¬نویسان ژاپنی چیزی به میرزا گفت اما میرزا متوجه نشد. میرزا گفت: حالا اگر فکر می¬کنی لازم است، با هم برویم پیش مشاوران برنامه¬نویسی تا ببینم آنها چه می¬گویند.
قرار شد میرزا و رباب جداگانه پیش مشاوران خود بروند تا مشکل حل شود.
***
روباب¬الروبات به جای اینکه برود پیش مشاور، رفت پیش دوستان خود فخر الروبات و روبات¬الملوک و به آنها گفت: من می دانم میرزا چون طاقت مشکلات بزرگ کردن بچه را ندارد، مدام بهانه می¬آورد وگرنه روبات هر کاری می¬تواد انجام دهد. راستش را بخواهید اصلا تصور می¬کنم که مشکل از خودِ برنامه اوست. بین خودمان باشد چند وقت پیش دیدم داشت یک برنامه تلویزیونی راجع به تبلیغ یک شارژر نگاه می¬کرد اما تا مرا دید کانال را عوض کرد.
فخر الروبات گفت: همسر من هم یک¬بار تا چند ساعت نشسته بود داشت به یک ماشین لباس¬شویی اتومات نگاه می¬کرد.
رباب پرسید: خب این کجایش مشکل دارد؟
به جای فخرالروبات، روبات الملوک جواب داد: رباب جان همین که یک مرد به چیزی خیره شود و صدایش در نیاید یعنی که مشکل دارد.
رباب گفت: من که باز هم سر در نیاوردم اما یک چیز دیگر یادم آمد. یک¬بار میرزا موقع تماشای کارتن «وال-ایی» به من گفت «عزیزم نمی¬شود خودت را مثل این «ایو» درست کنی؟»
فخر الروبات پرسید: مطمئنی میرزا به تو خیانت نمی¬کند و پای یک دستگاه اتوماتیک دیگر در میان نیست؟ این چرخ گوشتها خیلی بدجسند ها حواست به آنها باشد.
رباب گفت: راستش من هر شب برنامه هیستوری عملکرد میرزا را دانه به دانه چک می¬کنم. در برنامه نویسی او از این چیزها نوشته نشده.
روبات الملوک گفت: به هر حال کار از محکم¬کاری عیب نمی¬کند. آیا تا به حال شده به تو بگوید برنامه¬هایت دیگر قدیمی شده؟ آیا تا به حال شده راجع به نرم¬افزارهایت طعنه بزند و آپشن¬های یک روبات دیگر را به رخت بکشد؟
رباب با دقت فکر کرد ببیند چیزی به خاطر می¬آورد یا نه اما در این زمینه احساس کرد هیچ چیزی به خاطر نمی¬اورد. روبات الملوک گفت: اگر چیزی در این زمینه به خاطر نمی¬آوری یعنی میرزا هم یواشکی هیستوری و مِموری تو در این زمینه را پاک کرده.
منبع : ضمیمه کرگدن روزنامه اعتماد

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر