menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

جملات طنز

بخش جملات طنز سایت تخصصی طنز افتتاح گردید. دوستانی که مایل هستند می توانند جملات طنز خود را در قسمت نظرات همین بخش ارسال نمایند تا پس از تأئید به نمایش درآید.

لطفاً جملات ارسالی بوی توهین و ابتذال ندهد. با تشکر

tanz

یارو می‌گفت واژه‌هایی مثل عصر اطلاعات، عصر فناوری، عصر ارتباطات، عصر دیجیتال و … نشان می‌دهد که همه پیشرفت‌های بشر «عصر» اتفاق افتاده، پس آنهایی که صبح بیدار می‌شوند کامروا نمی‌شوند!

***

به یارو گفتند؛ پشتت خاکیه! گفت؛ مگه انتظار داشتی اسفالت باشه؟!

***

دزدی وارد خانه‌ای شد. صاحبخانه یواشکی به همسایه‌اش زنگ زد و گفت دزد آمده، بیا کمک. همسایه پرسید؛ واقعا؟ و یارو گفت؛ دروغم چیه؟ تا متوجه تلفن من نشده بیا و همسایه پرسید یعنی واقعا دزد آمده؟! و یارو گفت؛ اگر باور نمی‌کنی، گوشی را بدهم دست خود آقا دزده باهات صحبت کنه!

***

یارو یک سگ چلاق داشت،  پرسیدند این سگ چلاق به چه درد می‌خورد و مثلا چگونه می‌تواند کسی را تعقیب کند؟ و یارو گفت؛ من یک فرقون هم دارم و اگر کسی به من حمله کند، سگم را درون آن می‌گذارم و طرف را تعقیب می‌کنیم!

***

یارو کنار استخر نشسته بود و می‌گفت؛ آفرین، آفرین، بنازم به این نَفَس! پرسیدند به چه کسی آفرین می‌گویی؟! گفت؛ رفیقم را می‌گویم، چند ساعته که رفته زیر آب  هنوز بیرون نیامده! ایول! بنازم به این نَفَس!

***

یارو قمپز در می‌کرد و می‌گفت؛ برای شکار شیر به جنگل رفتم ولی فشنگ درون لوله تفنگ گیر کرد و … خلاصه شیر اومد و بنده رو خورد. گفتند؛ ولی تو که هنوز زنده‌ای؟ و یارو با دست توی سرش کوبید و گفت؛ آخه این هم شد زندگی؟!

***

توی آسانسور وایساده بودم یکی هم سوار شداول ساکت بود بعد گفت: چطوری؟

گفتم: الحمدلله

یه نگاهی به من کرد و هندزفری شو جابجا کرد!

معلوم شد داره با تلفن حرف می زنه!

هیچی دیگه منم تسبیحم رو از تو جیبم در آوردم ادامه دادم: الحمدلله الحمدلله…

***

مورد داشتیم که ﺑﭽﻪ ۶ ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺯ ﺑﺎﺑﺎﺵ ﺁﻳﭙﺪ ﻣﻴﺨﻮﺍست

ﻣﻦ ﺑﭽﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻧﻬﺎﻳﺖ ﺁﺭﺯﻭﻡ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺑﺰﺍﺭﻩ

ﺩﺳﺘﮕﻴﺮﻩ ﭼﺮﺥ ﺧﻴﺎﻃﻴﺶ ﺭﻭ ﻳﻪ ﺩﻭﺭ ﺑﭽﺮﺧﻮﻧﻢ!

***
یبارم استادمون یه جوک بی مزه گفت بعد خودش انقد خندید وسرخ شد

که نزدیک بود بیفته رو زمین!

بعد که به هوش اومد دید کسی نخندیده

گفت خب دیگه خنده بسه بچه‌ ها بریم سراغ ادامه درس!

***
عروس عادي : با اجازه بزرگترها بله

(اين اصولا مثل بچه آدم بله رو ميگه

و قال قضيه رو ميکنه.)

عروس لوس: بع……….له…. (عروسهاي

لوس رو بايد فقط سپرد به داماد ….)

عروس زيادي مؤدب: با اجازه پدرم، مادرم،

برادرم، خواهرم، دايي جون، عمه جون،…،

زن عمو کوچيکه، نوه خاله عمه شکوه،

اشکان کوچولو، … ، مرحوم زن آقاجان بزرگه ،

قدسي خانوم جون ، … ، … (اين عروس

خانوم آخر هم يادش ميره بگه بله واسه همين

دوباره از اول شروع ميکنه به اجازه گرفتن … !)

عروس خارج رفته: ” با پرميشن از گريت ترهاي

فاميل … آو يس (اين هم بايد به سرنوشت

عروس لوس برسه تا شايد آدم بشه)

عروس خجالتي: اوهوم

عروس پاچه ورماليده: به کوري چشم پدر

شوهر و مادر شوهر و همه فک و فاميل

اين بزغاله (اشاره به داماد) آره….

( وضعيت داماد کاملا قابل پيش بيني است)

عروس هنرمند: با اجازه تمامي اساتيدم،

استاد رخشان بني اعتماد، استاد مسعود

کيميايي، …، اساتيد برجسته تاتر، استاد

رفيعي، … ، مرحوم نعمت ا.. گرجي ، شير علي

قصاب هنرمند، روح پر فتوه مرحومه مغفوره

مرلين مونرو، مرحوم مارلين ديتريش، مرحوم

مغفور گري گوري پک و … آري ميپذيرم که

به پاي اين اتللوي خبيث بسوزم چو پروانه

بر سر آتش

عروس فمنيست: يعني چي؟! چه معني داره

همش ما بگيم بله ….. چقدر زن بايد تو سري

خور باشه چرا همش از ما سؤال ميپرسن ! …

يه بار هم از اين مجسمه بلاهت

(اشاره به داماد) بپرسين
***
امروز به همسرم گفتم ناهار چی داریم؟

گفت مروری بر رویدادهای هفته!!!!

***

یکی از دوستان میگفت آخــرین خواســته ام قبل

از مــرگ اینــه که 5 دقیقه بهم وقـــت بدن

تا هـــارد کامپـــیوتـــرم رو فرمــت کنــم!

اگه دســت کسی بیفته برام خــتم هم نــمیگیرن!

***

یکی از تفریحات ما ایرانی ها اینه که میریم یه

جنس می خریم ؛

بعد میریم توی تک تک مغازه ها همونو قیمت میکنیم

***

یکی از دوستان تعریف میکرد داداشم داشت نماز

مي خوندمنم داشتم آهنگ گوش مي دادم،

ديدم وسط نماز بلند گفت “الله اكبر” فكر كردم شايد

صداي موزيك زياده، يكم كمش كردم، يك دقيقه بعد

دوباره گفت “الله اكبر”

فكر كردم شايد بازم حواسش رو پرت ميكنه،

كلاً موزيك رو قطع كردم،

نمازش كه تموم شد، ميگم چرا اينقدر “الله اكبر” ميگفتي؟

ميگه منظورم اينه از اين آهنگ خوشم نمياد، بزن تِراكِ بعدى
***
دیروز تو مترو کله ی صبح همه خواب آلود

و عُنُق،آویزون بودن به دستگیره ها

همه تو فازِ خواب !

یه پسره تو یکی از این ایستگاهها به زور

خودشوچپوند تو گفت : خواهرا … برادرا

واسه خرجِ بیمارستانِ بابام پول کم آوردم!

18500 تومن لازم دارم…!

یه پیرمرده درآورد 200 تومن بهش داد!

پسره گفت : خواهرا … برادرا … واسه خرجِ

بیمارستانِ بابام

پول کم آوردم ، 18300 تومن لازم دارم !

اینو که گفت کلِ مترو ترکیدن از خنده .

خلاصه که هرکی هر چی پول خرد داشت

داد بهش …!
***

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر