از نیایش هاى شبانه مادر یک اختلاسگر !
خدایا!
خودت می دونی که من با چه بدبختی و خون جگری این بچه را بزرگش کردم. خودت آگاهی که این بچه از وقتی خودش را شناخت، یا توی مدرسه بود، یا توی خونه.
بارالها!
خودت میدونی که من چقدر نخوری کردم تا تونستم پول مدرسه و دانشگاهش را جفت و جور کنم. بمیرم الهی، خودش چقدر سختی کشید تا درسش را تموم کرد.
بزرگ هم که شد، قربونش بشم، چقدر نجیب، سربزیر، زحمتکش، مردم دارد!… هر کی هر جا مشکلش حل نمی شد، بچهام براش درست میکرد. قدمش خیر بود، قلمش، نفسش، همه چیزش خیر بود.
خدایا!
خودت شاهد بودی که همه بر و بچههای فک و فامیل را دستشون را بند کرد. چند تا را توی ادارهجات، چند تا را توی بانک. چند تا را هم توی شرکت هایی که خودش درست کرده بود. الهی داغش را نبینم.
بچهام با چه شوق و ذوقی بچههاشو یکی یکی فرستاد خارج. چه جهیزیهای برای دخترش داد، چه ماشین بزرگی به دامادش!
بمیرم الهی، حالا که اول خوشیش بود، عوض اینکه قدرش را بدونند، گرفتند کردنش زندون.
الهی!
مگه این بچه چه کار کرده؟ قتل کرده؟ یا از دیوار خونه کسی بالا رفته؟ می دونم. بچهام را چشم زدند. الهی بترکه چشم حسود. الهی کور بشن. الکی به بچهام وصله چسبوندن که حقوقِ «رُجومی»میگرفته، وام گرفته، شرکت درست کرده. خب زحمت هم خیلی کشیده. بیکار که نبوده. کنج خونهاش که نخوابیده و بگه برای من پول بیارید. یا گفتهاند چه می دونم، «اِختباس» کرده. اختباس دیگه چه زهر ماریه؟ هر روز یه حرف تازهای را معلوم نیست از کجاشون در میآرن و مردم را گرفتار میکنن! والله قدیم ترها که این چیزها و این حرف ?ها نبود. اصلاٌ این اختباس چی هست؟ حالا هر چی هم که باشه، کرده که کرده.
ای خدا!
یکی میخواد به اینهایی که بچه من را اسیر کردند بگه برید یه سری به بچهها و کس و کار خودتون بزنید ببینید چه کارها که نکردند و نمیکنند! آخه مگه شما خدا را نمی شناسید؟ بچه من از گل هم پاکتره. این وصلهها هم بهش نمیچسبه. خدا من را بکشه. اگه بچههاش که خارج اند، بفهمند باباشون زندونه چی؟
یکی نیست به اینها بگه اگه راست میگید، برید اینهایی که گرونفروشی میکنند بگیرید. برید اینهایی که جیب مردم را می زنند بگیرید زندونی شون کنید، برید این معتادها را بگیرید. اصلاً برید مدیرای این مدرسههایی که روز روشن پول زور و غیرقانونی از مردم میگیرند را بگیرید زندونی شون کنید. آخه زورتون فقط به بچه من رسیده؟ این بیگناه؟ این معصوم؟ این زحمتکش؟ این مردم دار؟ نباشم الهی.
بار پروردگارا
تو را به چهارده معصوم قسم میدم، همون طور که داداشش را آزاد کردی، اینم آزاد بشه. خودت میدونی که من طاقت این چیزا را ندارم.
خدایا!
هر چه زودتر اینهایی که این وصله را به بچه من چسبوندن، الهی، الهی که رسوا بشن و بسزای اعمالشون برسند. من هم یه آش، نذر امامزاده ابراهیم میکنم تا هر چه زودتر بچهام بیاد سرِ خونه و زندگی.
منبع : روزنامه اطلاعات/محمود سلطانی / آذین