کودک گرسنه ، سرِ یخچال توسری خورد!
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو : ۱-ازکارفارغ نمی شد، سزارین کرد! ۲- پایم را لای درگذاشتم، تا درِ شوخی را باز کرد! ۳- کودک گرسنه، سرِ…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو : ۱-ازکارفارغ نمی شد، سزارین کرد! ۲- پایم را لای درگذاشتم، تا درِ شوخی را باز کرد! ۳- کودک گرسنه، سرِ…
کاریکلماتور : نقّاشِ چاق، مُدام خودش را”می کشد”! کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو، طنزپرداز شیرازی، متخلص به پیرسوک : ۱-چه دیر آمدی، بوسه ام ازدهان افتاد!…
سری هفتاد و هفتم سیبیل نوشت ها کاریکلماتورهای محمد مهدی معارفی _خاک خرید تا راحت تر کارهای خاک بر سری انجام دهد ساده لوح. _عینک…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو : ۱-برای “جلب”محبّت اش، با”دستبند” به کمین نشستم! ۲- از وقتی سایه ام”سنگین”شده، رژیم می گیرد! ۳- وقتی”چشمم را گرفت”، نشناختم…
کاریکلماتور از ابوالقاسم صلح جو متخلص به پیرسوک : دوبنده اش را به بازار برده فروشان بُرد، کشتی گیر! کارآفرین ماندگار، دستمال ابریشمی تولید می…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو (پیرسوک) طنزپرداز شیرازی : “گل”های پنالتی، همه”بودار” اند! صدایش را بریده بودند، پانسمان اش کردم! به”زمین”خورد، حواسِ”ماه”ام که پرت شد! تیغ…
سری پنجاه و چهارم از سیبیل نوشت ها_سری دوازدهم کاریکلماتورهای محمد مهدی معارفی : _همه چیز با عقل جور در می آید، در تیمارستان. _برای…
سری پنجاه و یکم کاریکلماتورهای محمد مهدی معارفی : (مجموعه نهم) _به رحمت خدا رفت، به غضبش گرفتار شد. _خط قرمز تقویم است، جمعه. _در…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو (پیرسوک) : ۱-روی دیوار، اسلحه” کشیدم”! ۲- قلمِ دست ام، شکست! ۳- در آستانۀ درِخروجی زندگی، کالبد ذهنی ام را بدوش…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو (پیرسوک) : از “آگاهی”، می ترسم! “ماه”واره بود، بسویش پارازیت فرستادم! به”یادِ”من”ماند”، به”خاطرِ”دیگری”رفت”! تا جوّگیر می شوم، لایۀ اوزون ترمیم می…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو (پیرسوک) : “خطّ مقدّم” را، قاب گرفتم! چون دخل و خرج ام باهم”نمی خواندند”، یک فصل کتک مهمانشان کردم! حرف های”ظریف”،…
سری چهل و دوم کاریکلماتورهای محمد مهدی معارفی : _مردی که کنترل زندگی اش دست زنش افتاده بود، باتری عمرش زود تمام شد. _در زندگی…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو (پیرسوک) : تنهایی ام گم می شود، وقتی تو پیدا می شوی! وقتی”لگن”اش شکست، آفتابه اش را وقف کرد! آن روی…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو (پیرسوک) : برای آمدنت”شور”می زد دلم و چون آمدی”شش و هشت”! هیچ آرزویم”عملی” نشده، “تَرک” نمی کنم خودم را! تا به…
سری سی و نهم کاریکلماتورهای محمد مهدی معارفی : _به دنبال راه خروج بودم، تا از فکرش بیرون بیایم. _سرم را از تنم جدا کردم،…