سری هفتاد و سوم از سیبیل نوشت ها
کاریکلماتورهای محمد مهدی معارفی :
_پاجوش پیری است،عصا.
_قمر را در دانشگاه دید می زد،دانشجوی هوافضا.
_کار ،آگاه را در وزارت کار استخدام نکردند.
_با خوراکی می خوابانم،صدای معده ام را.
_به درد رماتیسم هم نمی خورد،آدم لجن.
_تمامی شرکت کنندگان خفه شدند،در رقابت نفس گیر.
_از اتاق عمل می ترسید آدم بدعمل.
_آرزویش پرواز در آسمان است،بالن معده ام.
_بچه ی امید و آرزوست،فقیر.
_در قلب معشوقش سنگینی می کند،آدم چاق.
_با ارز خارجی ،اراضی داخلی را به راحتی می خرید پولدار.
_با چوب پرده ،دستان پشت پرده را فلک کرد سیاستمدار.