چند شعر کوتاه طنز از مرحوم سید حسن حسینی :
اشتباه
شاعری قبلهنما را گم کرد
سجده بر
مردم کرد!
آرامش
شاعری
وام گرفت
شعرش آرام گرفت!
طریقت نو
زاهدی نوبنیاد
راه و رسم عرفا پیشه گرفت
لنگ مرغی برداشت
و به آهنگ حزین آه کشید:
«مرغ باغ ملکوتم نیَم از عالم خاک!»
عطش و دریا
شاعرِ تشنه
ز دریا میگفت
اهلبیتِ سخنش را
به اسارت بردند!
مراعات نظیر
تاجری دستهگلی پرپر دید
یاد پروانه کسبش افتاد!
ذوق
شاعری وارد دانشکده شد
دم در
ذوق خود را به «نگهبانی» داد!
نان و پسته
شاعری میلنگید
ناقدی نان میخورد!
تفأل
تاجری فال گرفت
غزلی لامیه آمد-
تاجر
چیزی از شعر نفهمید اما
چشم مبهوتش را قافیه «مال» گرفت
تقلا
تاجری قصهنویس
کودکان را به تفاهم میخواند
مگسی
روی گلِ لاله تقلا میکرد!
امضا
تاجری اره برقی آورد
پای یک منظره را
امضا کرد!
براعت استهلال
تاجری
مجلس تفسیر گذاشت
ابتدا
فاتحه بر قرآن خواند!
رابطه
شاعری ضربت خورد
تاجری شعرشناس
در ته حجره خود
شربت خورد!
خنجر
شاعری خنجر خورد
شعرش از گُرده
به پیراهنِ ضارب پاشید!
اداره
سالکی خسته بهدنبال حقیقت میرفت
در مجاریِ اداری گم شد!
اقدام
شاعری خانه نداشت
در خیابان خوابید
شهرداری سر ذوق آمد و اقدامی کرد!
انحنا
شاعری خم میشد
منشی قبله عالم
میشد!
خاتمه
شاعری در مشعر
عارفی در عرفات
بر گل روی محمد
صلوات!
منبع : روزنامه اعتماد