menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

معرفی خاطرات یک طنزپرداز از سفر به پاکستان با زبان طنز

«روزنامه‌ پاکستان» نام کتابی است از سیدامیر سادات‌موسوی که دربرگیرنده‌ خاطرات سفر ماجراجویانه‌ این شاعر و نویسنده به کشوری است که هنوز برای مردم ما ناآشنا و غریبه مانده است.

به گزارش شیرین طنز، به نقل از پایگاه خبری سوره مهر، سادات‌موسوی خود درباره این کتاب می‌گوید: «در ابتدای سفر، حتی یک درصد هم به انتشار سفرنامه‌ام فکر نمی‌کردم. یک روز گذشت، دو روز گذشت و کم‌کم دیدم چقدر این همسایه برای ما غریبه است. احساس کردم دردها و دغدغه‌های جامعه‌ی پاکستان، خیلی برای جامعه‌ امروز ایرانی حرف دارد. این شد که تصمیم گرفتم هرطور شده خاطراتم را سر و سامان بدهم و منتشر کنم».

این کتاب در ۱۳ فصل با زبانی طنزآمیز نوشته شده‌است. مخاطب با خواندن این کتاب با نویسنده همراه می‌شود و تجربه‌ سفری در متن جامعه‌ پاکستان را تجربه می‌کند. در خلال این سفر با روحیات و رفتار اجتماعی مردم پاکستان و تفکرات آن‌ها در مورد مسائل سیاسی و بین‌المللی آشنا می‌شویم.

این کتاب حاوی اطلاعات ارزشمندی درباره‌ جایگاه‌های گروه‌های تروریستی در پاکستان و تأثیر آن بر این کشور است. وضعیت زبان و ادبیات در این کشور، نظام آموزشی و دانشگاهی و همچنین وضعیت شیعیان در این کشور از دیگر مطالبی است که با زبانی شیرین و طنزآمیز در روزنامه‌ پاکستان مطرح شده است.

در انتهای کتاب نیز چند صفحه‌ای به تصاویر این سفر اختصاص یافته است.

روزنامه پاکستان

در بخشی از کتاب چنین می‌خوانیم:

«ـ ببخشید! دقیقاً مَرز کجاست؟

ـ همون‌جاها!

مأمور دربانی با دستش به آن طرفِ در اشاره کرد. رفتم جلو و رسیدم به خودِ مرز. از روی مرز رد شدم و رفتم داخل پاکستان. بعد دوباره برگشتم توی خاک ایران. بازی‌اَم گرفته ‌بود. یک بارِ دیگر از مرز رد شدم. یعنی دوباره رفتم پاکستان. باور می‌کنی که مرز فقط یک خط است. نه! حتی خط هم نیست. یک چیز عجیب و غریبی است که این طرفش می‌شود ایران و آن طرفش می‌شود پاکستان. یک موجود فرضی که نقشه‌های جغرافیایی را مجبور به رنگارنگ شدن می‌کند. آدم‌ها بعضی اوقات به خاطر جابه‌جا کردن این موجودات فرضی با هم می‌جنگند، خون همدیگر را می‌ریزند، بچه‌های هم را می‌کشند. و دستِ آخر وقتی از جنگ خسته می‌شوند، یک سیم خاردار روی آن موجودِ فرضی پهن می‌کنند و مأمورهایشان را اسلحه به دست کنار آن قرار می‌دهند تا مبادا کسی به این موجود فرضی بی‌احترامی کند. بگذارید خیالتان را راحت کنم. من فکر می‌کنم اولین بار «مرزهای سیاسی» را «مرض‌های انسانی» به وجود آورده‌اند.

ترسیدم که مأمور دربانی عصبانی شود و چیزی بگوید. می‌دانید که با مأمور‌ها نمی‌شود شوخی کرد. چون مأمورند و معذور. این شد که زیاد‌ رویِ مرز نماندم و حرکت کردم. کمی که جلوتر رفتم، به یک تابلوی بزرگ رسیدم: به پاکستان خوش آمدید!»

گفتنی است غرفه سوره مهر در انتهای راهروی ۲۷ شبستان اصلی مصلی واقع است.

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر