«چشم شب روشن» نام یک برنامهی تلویزیونی شامگاهی است که اخیراً از شبکهی چهارم سیما پخش میشود.
به گزارش شیرین طنز، امیر قمیشی تهیه کنندگی این برنامه را به عهده دارد و مجری اصلی برنامه محمد صالح اعلا است. اما به فراخور موضوعات مختلف از مجریان کارشناس دیگری برای گفتگوهای متنوع فرهنگی استفاده میشود. روز دوشنبه ۳ آبان ۱۳۹۵ بخشی از این برنامه به بیست و ششمین سالروز انتشار هفتهنامهی گل آقا و گفتگوی سیدامیر ساداتموسوی با احمد عربانی (کاریکاتوریست هفتهنامهی گل آقا) اختصاص داشت. در ادامه متن و فیلم این گفتگو را با هم میخوانیم:
□ یک دهان دارم دو تا دندان لق/ میزنم تا زنده هستم حرف حق
این بیت، شعاری بوده است که سالیان سال بر پیشانی هفته نامهی گل آقا حک شده بود. این روزها مصادف است با بیست و ششمین سالروز انتشار این نشریه و به همین مناسبت ما با جناب آقای احمد عربانی، مرد روی جلدهای به یاد ماندنی گل آقا گفتگو میکنیم.
– برای من مایهی خوشحالی است که با این نشریه همکاری داشتم. از طرفی هم غمگینم چرا که اکثر همکارانم به دیار باقی شتافته اند. افرادی مثل ابوالقاسم حالت، ابوتراب جلی، منوچهر احترامی، عمران صلاحی، خود آقای صابری. الآن این عزیزان میتوانند در آن دنیا یک شمارهی مخصوص منتشر کنند. فقط کاریکاتوریست ندارند که باید من هم به جمعشان اضافه بشوم تا روی جلدهایشان را بکشم (خنده).
□ انشاءالله حالا حالاها باید منتظر بمانند (خنده). اغلبِ روی جلدهای گل آقا را شما میکشیدید؟
– بله خوشبختانه این قرعه به نام من افتاده بود. من به نحوی سرپرست هیئت تصویری این نشریه بودم. ما در طول هفته تعدادی جلسهی عمومی داشتم که همه از شاعر و نویسنده و کاریکاتوریست دور یک میز مینشستیم و مطالب را آماده میکردیم. این سبک کار برگرفته از سبک مجلهی توفیق بود. جالب است که هم در مجلهی توفیق و هم در مجلهی گل آقا مسئولیت جلسه با آقای فرجیان بود. ابتدا اخبار مهم هفتهی گذشته به جمع ارائه میشد و بعد یک ساعت یا بیشتر وقت داده میشد تا همه ایدههایشان را بنویسند یا رسم کنند. بعد به نوبت ایدههایمان را میخواندیم. بعضی از ایدهها تصویب میشد و بعضی از ایدهها رد میشد. ولی مرحوم فرجیان حتی ایدههای رد شده را هم نگه میداشت و در ستونی با نام سبدیات، از بیمزه بودن این شوخیها استفاده میکرد.
□ یعنی با خنک بودن این سوژهها شوخی میکرد؟
بله و خلاصه به این ترتیب مطالب مجله انتخاب میشد. اما باز هم جلسهی خصوصیتری داشتیم که من، آقای ظریفی، آقای فرجیان و آقای صابری تمام مطالب را بررسی میکردیم. بنابراین کار ما در هفته نامهی گل آقا یک کار دسته جمعی بود.
□ انتشار هفته نامهی گل آقا بیش از یک دهه ادامه داشت. رمز این موفقیت و استمرار در چه چیزی بود؟ همفکری و همکاری؟
همهی اینها بود. ولی در سالهای اول انتشار مجله، حتی خود ما هم باورمان نمیشد که اینطور استقبال شود. من و محمد کرمی (صفحه آرا) معمولاً تا دیروقت در دفتر مجله بودیم و با شنیدن بعضی از تماسها شگفتزده میشدیم. یادم میآید یک بار تلفن زنگ زد، من گوشی را برداشتم. صدایی که به سختی به گوش میرسید گفت من راه زیادی را پیاده از روستایمان طی کردهام تا به جاده برسم و بعد سوار مینیبوس شدهام و به شهر آمدهام تا به شما تلفن بزنم و فقط بگویم: خسته نباشید! حتی بعضی افراد میگفتند: مگر این مجله داخل ایران چاپ میشود؟! یک تفاوت مهم گل آقا با توفیق این بود که در زمان توفیق ما نسبت به مسئولین بغض داشتیم ولی در گلآقا رابطهیمان با مسئولین دوستانه بود و آقای صابری مؤکداً از ما میخواست که چهرهها را زشت نکشیم.
□ نکتهی بسیار جالبی گفتید. اینکه در هفته نامهی گل آقا شما در عین حال که با مسئولین شوخی میکردید، با آنها دوست بودید. دوست دارم از خاطراتتان در این زمینه بگویید.
اکثر افراد کابینه موافق بودند. بعضی از اعضای هیئت دولت بعد از ظهرها پیش آقای صابری میآمدند. آقای صابری هم مرا صدا میکرد و یواشکی در گوش من میگفت: احمد به نظرت ایشون به درد روی جلد میخوره؟ بعضی اوقات که مثلاً یکی از معاونین آمده بود، میگفتم: نه به درد روی جلد نمیخوره. حالا شاید پشت جلد بشه. (با خنده) من شاید چند هزاربار کاریکاتور آقای حبیبی را کشیدم و ایشان خیلی به من محبت داشت.
□ میشود گفت شما کاریکاتوریست اختصاصی مرحوم حبیبی بودید.
بله من اصلاً حبیبیکِش بودم (با خنده). با لپهای گل انداخته و چشمهای آبی نزدیک به هم. هر کاری میکردم شبیه میشد. یک بار نسخهی اصل یکی از روی جلدهایی که برای ایشان کشیده بودم را قاب کردیم و برای ایشان فرستادیم. ایشان هم به من یک سکه داد و نامهی محبتآمیزی هم نوشت. در بین سیاستمدارها افراد معدودی بودند که مخالف کار ما بودند. یکی از آنها پیام داده بود که اگر صورت مرا بکشید حلالتان نمیکنم و این کار حرام است. ما هم از هفتهی بعد ایشان را در جلسهی هیئت دولت طوری میکشیدیم که سرش را روی دستش گذاشته و خوابیده است. با این کار هم صورتش را نکشیده بودیم و هم به نحوی با ایشان شوخی کرده بودیم. ولی اکثر سیاستمداران آن زمان راضی بودند. آقای دکتر ولایتی، برادران لاریجانی، آقای حبیبی و … حتی استقبال هم میکردند. چون باعث شناخته شدن آنها میشد. مثلاً یک بار وزیر نفت آقای آقازاده را در حال فروش نفت به کشورهای کوچک و گمنام مثل فیجی و … کشیده بودم.
□ یک بار هم در همین زمینه با دکتر ولایتی شوخی کرده بودید.
بله یکی از روی جلدها بود که دکتر ولایتی با ذرهبین در نقشهی جغرافیا به دنبال کشوری میگشت تا به آنجا سفر کند.
□ ممنون که وقتتان را در اختیار ما گذاشتید.
فیلم گفتگو :