طوفان به دل دریا زد، آب در دل دریا تکان نخورد!
کاریکلماتورهای حسین مقدسی نیا
- حرفش زمین نمی افتاد اگر معتقد نبود حرف باد هواست!
- من خودم لالایی بلدم ولی همیشه پلیس ماشینم را می خواباند!
- دنیا روی سرش خراب شده بود ولی زنده از زیر آوار بیرون آمد کرم خاکی!
- هر وقت تند می روم پلیس پیاده ام می کند!
- به عزرائیل قسطی جان می دهد محتضری که ضامن معتبر دارد!
- کارد می زدی خونش در نمی آمد زالوئی که برای آزمایش خون آمده بود!
- پشه با نیش زبانش خون همه را کثیف می کند!
- زالو خون زالو صفتی را مکید، خون بالا آورد!
- پنج هزار برابر وزنش وزنه می زند، استخوان فیل دارد مورچه!
- مرغ باغِ ملکوت را شکارچی غیر مجاز کباب کرد!
- از این نگاه همیشه از بالایت متنفرم، خوک به زرافه می گفت!
- دل به دریا زد، دریا دلش را زد، دریا زده شده بود!
- دریا دل به دریا زد، دلش آشوب شد!
- طوفان به دل دریا زد، آب در دل دریا تکان نخورد!
- از قفس تن آزاد و اسیر خاک شد!
- «عبدالغنی خان» از «محمود درویش» وام گرفت شعرش غنی شد!
- راه به راه، راه دارد؛ راه به راه بی راهه نرو، راهرو!
- دل می رود ز دستم شکایت کند، دست گرفته دامنش!
- دست به دامن دوست زد، دوست ز دستش شکایت کرد!
- پیر فرزانه را درآورد شوهر پیر فرزانه!
- خاک توی گورش کردند مرده خاک بر سر!
- قبرش نور باران شد، کفن دزد با چراغ قوه آمده بود!
- گذر مار به دباغ خانه افتاد، پوست انداخت!
- عقرب را به نیش کشیدند کینه توزان!
- پیر ما بر حقیقت عریان چشم پوشید!