menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

گفتگو با رضا رفیع

رضا رفیع : قند پهلو را مثل «هلو برو تو گلو» تحویل تلویزیون دادم

زاده ششمین روز از مرداد داغ سال ۱۳۴۷ و ۱۴۰کیلومتر دورتر از مشهد و در شهرستان تربت حیدریه، سجلی‌اش را مُهر کرده اند. اهل خانواده‌ای فرهنگ‌دوست است که از دل آن، فرزندانی اهل فرهنگ و هنر پرورش یافتند. فرزندانی که قلم‌‌شان تا حد زیادی نمکین و البته اندکی هم گزنده است.«رضا رفیع» که چند روزی است وارد ۵۰سالگی شده، برایمان می‌گوید که خانواده، این «ژن خوب» را برای او به یادگار گذاشته‌اند. او به مدد همین ژن خوب و البته پشتکار فراوان، سال‌ها بعد سر از «گل‌آقا» در می‌آورد و حالا هم چندسالی‌ است در تلویزیون برنامه‌های مختلف طنز را اجرا می‌کند. طنزی متفاوت که به چاشنی ادبیات آمیخته و به قول خودش شوخی‌های دم‌دستی را خط گرفته است.با این نویسنده و طنزپرداز خراسانی به بهانه ورود به یک دهه تازه از زندگی‌اش به گفت وگو نشستیم:

از اوسنه‌های مادربزرگ تا انشاهای بالای ۲۰

حرف اولش از فضای خانواده است، از مادر بزرگی که قصه های شیرین می‌گفته تا برادری که حرفه روزنامه نگاری‌اش، الهام بخش فضای کاری «رفیع» می‌شود. خودش تعریف می‌کند: مادر بزرگ من پر از مثل، متل و حکایت، پند و اندرز و افسانه (به قول خراسانی ها اوسنه ) بود، قصه‌هایش خیال‌های ما را زنده می‌کرد. او یکی از آدم‌هایی بود که ناخودآگاه ضمیر مرا به سمت ادبیات سوق داد. برادرم نیز با این که حقوق خوانده بود اما به سمت و سوی کار روزنامه نگاری رفت و اولین سردبیر روزنامه اطلاعات بعد از انقلاب بود. خلاصه این حال و هوای خانواده ما، روی من هم اثر گذاشت و مرا به این سمت و سو کشاند.او برایمان از انشاهایش می‌گوید که در اصطلاح خودش «۲۰ به بالا» بودند و توضیح می‌دهد: معلم‌ها می‌گفتند نمره انشاهایت بیشتر از ۲۰است. به همین دلیل خیلی‌ها همان روزها به من توصیه می کردند که ادبیات بخوانم و همین هم شد.

«گل آقا» معتقد بود، باید عفت قلم را نگه داشت

صحبت را می‌کشانیم به تجربه همکاری‌اش با «گل آقا» و کیومرث صابری فومنی و او در جواب بیان می کند: کیومرث صابری طنز پردازی آشنا به فوت و فن کار بود و متون کهن را می شناخت و با شگردها و شیوه های طنز پردازی عجین بود و در یک کلام استاد این کار.وی رمز موفقیت «گل آقا» را پسند مردم و مسئولان می داند و می گوید: صابری طنزی را بعد از انقلاب بنا نهادکه مبتنی بر یک سری اصول و معیار هایی برگزیده بود و همان ابتدا هم اعلام کرد که هرگز از این اصول تخطی نخواهم کرد و تا آخرین لحظه هم به اصولش پایبند بود و روی این مسئله که به نظام و انقلاب وفادار و پایبند باشد، تاکید داشت و از طنزش برای خراب کردن انقلاب استفاده نمی کرد، دشمن شاد کن نبود و نکته دیگر این که اعتقاد داشت باید عفت قلم را نگه داشت.

در اوان‌جوانی، عصا به دست شدم

این شاعر طنزپرداز در اجراهایش بارها با کنایه‌ها و طنز ظریفش، مسئولان و متولیان امر را در بخش های مختلف نواخته است. از او می‌پرسیم چطور تا به امروز در این عرصه دوام آورده و زبان سرخش، سر سبز او را بر باد نداده، به چاشنی لبخندی پاسخ می دهد: روزی از عصا فروشی در محله‌مان یک عصا گرفتم، صاحبش گفت: اول جوانی عصا می خواهی چه کار؟ گفتم: می خواهم چه در مطبوعات و چه در رسانه ملی دست به عصا راه بروم. او هم عصایی داد و گفت، این عصا قبلا دست کسانی بوده که در رسانه ملی استفاده می کردند.وی ادامه می دهد: تجربه بزرگان طنز نویسی به من ثابت کرده است که باید دست به عصا نوشت، یعنی این که رعایت بسیاری از ملاحظات مختلف را لحاظ کرد. در هر جامعه ای خطوط قرمزی وجود دارد و این فقط مختص ایران هم نیست. در زمینه اخلاق، هر جامعه ای به تناسب فرهنگ و دین و سنت و عقاید خطوط قرمز اخلاقی خود را دارد که البته همه این‌ها در کشور ما پررنگ‌تر است. اسلام پر از سفارش و توصیه به رعایت نکات اخلاقی، به ویژه تاکید بر زیبا سخن گفتن است؛ با این نگاه، باید حتی اگر طنز هم می گویید، طنز را زیبا بگویید.رفیع تاکید می‌کند که طنز با چاشنی انتقاد آمیخته است و نمی شود این دو را از هم جدا کرد و ادامه می دهد: اگر نقد را از بستر طنز جدا کنند؛ می شود یک فکاهی که هدفش فقط خنداندن است و تفکری ایجاد نمی کند و تلنگری هم نمی زند. نباید این دو را از هم جدا کرد.وی یادآور می شود: برای آن که بتوانید طنز خود را چه در مطبوعات و چه در رسانه ملی ارائه بدهید باید با لایه ها و بافت های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و دینی جامعه آشنا باشید و خطوط قرمز و ابعاد آن را بشناسید و در سایه این شناخت، حرکت خود را تنظیم کنید. این حرکت در مطبوعات و کتاب راحت تر است چون نویسنده پشت میز می نشیند و مطلبی را برای ستون طنز و کتاب خود می نویسد و یک دقیقه بعد نظرش عوض می شود و آن را خط می زند و اصلاح و جابه جا می کند. اما در تلویزیون به خصوص اگر برنامه زنده باشد چنین فرصت و امتیازی را ندارید و باید در کسری از ثانیه، اتفاقی در ذهن شما بیفتد و خروجی آن طنزی باشد که همه نکات ایمنی و اخلاقی در آن رعایت شده است.

گل رزی که از «الهام» هدیه گرفتم

این نویسنده و طنزپرداز خراسانی، کمی هم از طنز نجیب و ادیب و عالمانه و فاخر در کارهایش می گوید و می افزاید: همان عهد و پیمانی را که گل آقا در ابتدای طنز نویسی اش بیان کرد در ذهن خودم برای برنامه سازی طنز در حوزه تلویزیون مشخص کردم و هنوز هم در همین مسیر هستم حتی در بعضی از برنامه های تلویزیونی، عده‌ای تلاش کردند تا مرا سمت دیگری هل بدهند که نشد و مسیر خودم را پیش گرفتم.از رفیع می‌پرسیم، «تا به حال پیش آمده سیاستمداری از طنز شما برنجد؟» در پاسخ بیان می کند: عمده افراد از انتقاد به اندازه ای که از تعریف و تمجید خوش شان می آید، استقبال نمی کنند. آن چیزی که تحمل نقد به ویژه با چاشنی طنز را آسان می کند، نحوه بیان و ارائه انتقاد است. زمانی یک مسئول من را جایی دید و گفت: شما خیلی تند صحبت می کنید ولی بیانتان به قدری صمیمانه و شیرین است که من و خانواده ام کلهم اجمعین برنامه های شما را نگاه می کنیم و این حرفش برای من قوت قلب بود. یک بار دیگر هم در حاشیه اجرای برنامه ای در دولت قبل، آقای غلامحسین الهام که آن زمان در دولت مسئولیتی داشتند، گل رزی به من هدیه داد، گفتم: ان شاءا… جامعه ما در درک و دریافت طنز به جایگاهی برسد که برخورد مسئولان با منتقدان و طنزپردازان این باشد. او پاسخ داد: یک شاخه گل برای تقدیر از شماست که عیب و ایراد ما را گوشزد کردید تا در پی برطرف شدن آن باشیم. من به شوخی به وی گفتم: اگر گل را به خانه ببرم برایم دردسر است، به خاطر این که تا ثابت کنم آن را از کدام «الهام» گرفته ام، لقمه اول گوشم خواهد بود و تا بفهمند که از نوع «غلامحسین» بوده، کار از کار گذشته و دعوایی در خانه ما رخ داده است.

به طنز مهران مدیری ارادت دارم

او در میان طنزپردازان مختلف، به آثار مرحوم ابوالقاسم حالت، ابوتراب جلی و عمران صلاحی و… علاقه مند است و از آثار عبید زاکانی و سعدی نیز لذت می برد. اما در میان همکارانش، اجراهای طنز مهران مدیری را دوست دارد و توضیح می دهد: مهران مدیری را که از قدیم دوست داشته ام چون سطح بالاتر و جذاب تری از طنز را در تلویزیون مطرح کرد اما گاهی اوقات احساس می کنم که انصاف را در طنز خود رعایت نکرده و یک بعدی نظر داده است اما در مجموع به طنز او ارادت دارم.وی ادامه می دهد: طنزهای خودم را هم دوست دارم و به آن ها می خندم. البته اغلب برنامه خودم را نمی بینم و وقتی به خانه می رسم که تمام شده است. این مشکل را همیشه داشته ام. هر وقت به خانه می رسم راز بقا می بینم ، البته فرقی ندارد من و راز بقا سری از هم سواییم.

می گویند، فلانی یک جک بگو دور هم بخندیم

او اگرچه روحیه طنازی دارد و اغلب اطرافیانش را می خنداند اما همیشه هم لبخند به لبش نیست. خودش می گوید: متاسفانه در جامعه ما شناخت درستی از طنز و طنازی و طنزپرداز وجود ندارد و هنوز هم کسانی هستند که طنز پرداز را آن طور که باید نمی شناسند و وقتی در خیابان یا جمعی او را می بینند، می گویند: فلانی یک جک بگو دور هم بخندیم یا فلانی چرا نشستی، ما را بخندان…
می پرسیم؛«اصلا خود شما حاضرید به طنز نویس جماعت دختر بدهید؟»، بی تامل جواب می دهد: بله! چرا که نه؟ دور هم خوش می گذرد، فقط این که تنها به خاطر طنزپردازی، به آن‌ها «بله» نگویید که پشیمان می شوید. از نظر استاندارها باید یک داماد را از زیر دستگاه رد کنند و اگر سوت زد، جیب ها و افکار و دورش را بگردند و ببینند چه جور آدمی است و به درد می خورد؟ بعد نگاه به قلم و طبع طنزش بکنند.»

قند پهلو را مثل «هلو برو تو گلو» تحویل تلویزیون دادم

یکی از برنامه های موفقی که «رفیع» ساخته «قند پهلو» است. خودش درباره این اثر ابراز می کند: قند پهلو را سال ها پیش با کمترین بودجه و ابتکار عمل و بدون گرته برداری و نظیر سازی و توجه به نمونه های خارجی ساختیم و مثل «هلو بیا برو تو گلو» تحویل تلویزیون دادیم. از قضا با استقبال خوبی هم مواجه شد و برایم باورنکردنی بود. یک برنامه موفق با کمترین بودجه، مبتنی بر ادبیات طنز سالم که در پی شناسایی چهره های طنز و معرفی آن ها به جامعه بود و به قول بسیاری از شعرا و اهل ادب و فرهنگ باعث آشتی بیشتر مردم کوچه و بازار با شعر شد. مردم هنوز من را به نام «قند پهلو» می شناسند و خود پیگیر ادامه اش هستند من این گلایه را رسما اعلام می کنم که تلویزیون مقداری در حق برنامه ما بی انصافی کرد و باید حمایت بیشتری می شد.
«منبع موثق» دیگر برنامه اوست که این روزها روی آنتن می رود، او درباره این اثر اظهار می کند: منبع موثق برنامه ای است که جدی ترین اخبار و مباحث سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ادبی را مطرح می کند آن هم به ضمیمه حاشیه های طنز. در واقع مخاطب یک شکل دیگر از طنز را که نه قبل و بعد انقلاب سابقه داشته، به تماشا می نشیند. این برنامه در سایه حمایت مسئولان صدا و سیما و مدیران تلویزیون و شبکه پیش می رود که درک درستی از طنز دارند و دستم را برای پرداختن به مسائل روز از دریچه طنز و انتقادی با چاشنی شوخ طبعی باز گذاشته اند.

آرزوی آبگوشت و اشکنه مامانم را دارم

در آخر از این شاعر بذله گوی کشورمان در خصوص آرزوهایش می پرسیم، در پاسخ بیان می کند: آرزوی من این است که آرامش بیشتری در زندگی داشته باشم و فرصت بیشتری پیدا کنم که نزد مادرم بروم تا برایم آبگوشت و اشکنه درست کند. در آغوش بگیرمش و بوسه بارانش کنم. خانواده عزیزترین های هر کس و گنج هایش هستند اما روزگار ما را از آن ها دور می کند.

نویسنده : ملیحه رفیع‌طلب
منبع : خراسان

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر