راهنمای گام به گام ازدواج – قسمت دوم : خودشناسی!
در قسمت قبل، نیت و قصدتان از ازدواج را مشخص کردید. حال اگر هنوز نیت نکردید، به مرحله قبل بازگشته و در صورت تعیینِ نیت، اگر نیت خیرخواهانه دارید ادامه داده و در غیر اینصورت، «دکمه آلت + افچهار» را بفشارید!
دومین مبحثی که در مورد ازدواج، به خصوص قبل از ازدواج اهمیت دارد، بحث خودشناسی است. شما تا خودتان را نشناسید نمیتوانید با کسی تعامل کنید. و در اینصورت یک موجود ناشناختهای را هم به دنیا می آورید که خب، مشکل میشود دو تا!
بعد از شرکت در آزمونهای خودشناسیِ مجلاتِ روانشناسی و موفقیت و زرد و خانوادگی و حتی طنز(!)، به همراه جمعآوری توصیهها، پیشنهادها، انتقادها و از همه مهمتر فحشهایی که تا حالا خورده اید، به همراه خواندن خصوصیات متولدینِ ماهِ فیلان(!)، می توانید تا حد زیادی بفهمید که کی هستید. در این مورد، نقش انتقادهای تخریبی پدر و مادرتان اهمیت پیدا میکند. به عنوان مثال «دِراز اَلدنگ» نشاندهنده ضعف شما در امور فنی و همچنین قدِ رشید و بلند است. یا «تنبلِ خیکی» نشان از اضافهوزن و ضعف شما در مدیریت کارهای خارج از منزل دارد. عبارت «خرس گنده؛ خجالت نمیکشی؟!» هم نشاندهنده عبور شما از سن ازدواج و همچنین وقار و متانت شماست! که به صورت غیرمستقیم به شما میگویند «تو که اینقدر باشخصیت و منطقی هستی، چرا اینطور رفتار میکنی و از همه مهمتر چرا ازدواج نمیکنی؟!» که این آخری را، خیلی غیرمستقیمتر میگویند.
نکته دیگر در مورد خودشناسی، خودِ خودشناسی ست. یعنی این که به طور مشخص، شما درون آینهی روبرو، چه میبینید؟ هر چقدر تصویری که مشاهده میکنید واقعیتر باشد، در انتخاب همسر (که قدم بعدی است) موفقتر خواهید شد. هم توهمات پسرِ گدا و دخترِ پادشاه (و بالعکس) از سرتان خارج میشود و هم توهماتِ برد پیتی که به خواستگاری آنجلینا جولی میرود؛ اگر سنتان از ازدواج گذشته، تلقین این مسئله که جورج کلونی هم با شونصد سال سن، همین یک ماه پیش ازدواج کرد، اصلا فایده ندارد. تفاوتهای شما با جورج، درون آینه کاملاً مشخص است.
همچنین لازم است، شمای به دنبال ازدواج به همراه وجدان بیدارتان، در یک شورای مشورتی، مبلغ خرانه کل جیب خودِ و پدرِ محترم را در کنار اعتبار بالقوهای که برای گرفتن قرض دارید، در کنار پارتیهایی که برای دریافت وامهای مختلف از وام کمک هزینه تحقیق و پژوهشهای علوم انسانی گرفته تا وام ویژه کفن و دفنِ بازنشستگان نیروهای مسلح، (روی وام ازدواج اصلاً حساب نکنید. ۳ میلیونِ وام ازدواج، خرج ایاب و ذهاب و خورد و خوراک دوران نامزدیتان هم نمیشود. چه برسد به کمک هزینه برگزاری مراسم ازدواج!) روی هم بگذارید. اگر عدد قابلتوجهی شد، وارد مرحله بعد شوید؛ در غیر این صورت آنقدر تلاش کنید تا این رقم، قابلتوجه بشود. (توضیح: قابلتوجه یعنی حداقل ۸ تا صفرِ ناقابل جلوی یک عددِ بزرگتر از ۵ به ریال! لُریش میشود اینکه: از ۵۰ میلیون تومان به بالا) این مسئله دختر و پسر نمیشناسد؛ چون هزینه جهیزیه کمتر از هزینههای مراسم و مسکن نیست.
و بالاخره آخرین مرحله خودشناسی، جنسِ خودتان را شناختن است. که چقدر آماده پذیرش ازدواج یا درخواست ازدواج هستید. اگر هنوز از شما به عنوان «بچه ننه» یاد میکنند، بروید بچهبازیتان را بکنید. اگر از شما به عنوان «بیعرضهی دستوپاچلفتی» یاد میکنند سعی کنید قبل از ازدواج خودتان را اثبات کنید. اینطوری خیلی کمهزینهتر است تا اینکه بخواهید با بدبخت کردن یک دختر، به پدر و مادرتان اثبات کنید که واقعا دست و پا چلفتی هستید!
نتیجهگیری:
اهمیت این خودشناسی را وقتی رفتید خواستگاری یا وقتی خواستگار برایتان آمد میفهمید. در آنجا برخلاف سایر مراحل ازدواج، همه چیز خیلی بیش از حد انتظارتان واقعگرایانه خواهد بود و طرفین مذاکرات، در حد مذاکرات هستهای، آنچنان سخت مذاکره میکنند که گویی جهیزیهی دختر، میلیاردها دلار پول بلوکه شده ایران در بانکهای خارج از کشور است و تهیه مسکن و برگزاری مراسم ازدواج، چرخاندن چرخهای سانتریفیوژهای نیروگاه بوشهر همزمان با چرخاندن چرخ زندگیِ مردم! در این مورد، در قسمت های بعد بیشتر خواهید شنید.