menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

مکتب خانه طنز

خلاصه ی جلسات مکتب خانه ی طنز در سال ۹۳

اینجا مکتب خانه است. یک جمع صمیمی که قرارشان نوشتن است، آنهم درست نوشتن. دوهفته یکبار به بهانه طنز و طنزنویسی دور هم جمع می‌شویم و مکتب خانه‌مان را برپا می‌کنیم. از روز اول هم قرارمان همین بود. اینکه در جمع خودمانی مکتب خانه، نقد‌ها را به گوش جان بشنویم و نکته‌ها را به خط درشت بنویسم. همین قرار ساده باعث شد تا اسماعیل امینی یادمان بیندازد چقدر کتاب نخوانده داریم. از‌‌ همان جلسه اول که ناصرفیض آمد، قرارمان این شد که صریح باشیم و وقت را غنیمت بشمریم و هربار چیزی بیاموزیم و حرفی به خاطر بسپاریم. حالا چندماهی گذشته از قرار ساده روز اول و جلسه اول و هر بار به تعدادمان افزوده می‌شود و هربار نکته‌ای تازه پیدا می‌کنیم.
اینجا مکتب خانه است. مکتب خانه طنز حوزه هنری. جایی که دور هم جمع شده‌ایم به بهانه درست نویسی و تمرین طنز نویسی. متن‌ها خوانده می‌شود و نکته‌ها گفته می‌شود و خودمان به یکدیگر یاد می‌دهیم که می‌شود طنزهای بهتری نوشت. مکتب خانه طنز برای ما که اهل طنز نوشتنیم، یک محفل صمیمانه است. گاهی به تماشای بخش‌هایی از فیلم‌های کمدی مطرح دنیا می‌نشینیم و گاهی فایل صوتی می‌شنویم و گاهی مسابقه می‌دهیم برای انتخاب بهترین متن هفته. همه چیز اما ساده برگزار می‌شود. درست مثل پذیرایی آخر جلسه که ساده اما شیرین است. شما هم دعوتید به این جمع صمیمی و خودمانی. حضور در مکتب خانه طنز ما، برای همه آزاد است.

ناصر فیض از همان روزی که مدیر دفتر طنز شد گفت بیایید یک جلسه نقد راه بیندازیم. این همه شعر و نثر و داستان طنز خواندیم و به‌به و چه‌چه کردیم به کجا رسیدیم؟ الان نیاز داریم به نقد. حرف ناصر فیض را همه از جمله خود بنده به مدت هفت سال پشت گوش انداختیم تا عاقبت در تیر ۱۳۹۳ مکتب‌خانه طنز شکل گرفت و از پرمخاطب‌ترین جلسه‌های نقد در حوزه‌هنری شد. به همت آقای فیض و دوستان دفتر طنز.

مکتب‌خانه طنز یکی از مهم‌ترین فعالیت‌های دفتر طنز حوزه هنری است. مهم است چون تلاش می‌کند اصول درست و صحیح طنزنویسی را آموزش بدهد، آن هم بر اساس طرح درس و تجربیاتی که بزرگانی چون مرحوم احترامی در دفتر طنز به یادگار گذاشته‌اند. مکتب‌خانه طنز خیلی زود به عنوان یک محل معتبر و علمی برای آموزش طنزنویسی مطرح شد و بیش از ۱۵ نفر عضو ثبت پیدا کرد که حالا بعد از گذشت بیست جلسه برای خودشان نویسندگان حرفه‌ای شده‌اند و در شب شعر در حلقه زندان هم شرکت کرده‌اند و شعر و نثر خوانده‌اند.

نگاهی کوتاه به چند جلسه از مکتب‌خانه:
نخستین جلسه
نخستین جلسه مکتب‌خانه طنز در روز دوشنبه، ۳۰ تیر ۹۳، ساعت ۱۹ در حوزه هنری واقع در تقاطع حافظ و سمیه، تالار سلمان هراتی برگزار شد. این جلسه از چهار بخش تشکیل شده بود:
بخش اول: گفت‌وگو با امید مهدی‌نژاد درباره طراحی ستون ثابت طنز در مطبوعات و خوانش نمونه‌هایی از آثار این طنزپرداز
بخش دوم: طنزخوانی شرکت‌کنندگان و نقد و نظر
بخش سوم: کارگاه حسام‌الدین مقامی‌کیا درباره رویکرد شوخ‌طبعانه به خبرها
بخش چهارم: مقدمه‌ای بر فُرم طنز از رضا ساکی

دومین مکتب‌خانه
دومین مکتب‌خانه طنز با سخنرانی ناصر فیض با موضوع «استفاده از کلمات دخیل در شعر طنز» ادامه پیدا کرد. فیض گفت: سلیقه‌های مختلفی استفاده از کلملات دخیل را روش‌مند کرده‌اند. بحث ما در استفاده از کلمات دخیل در هجاهاست که هجاهای بلند را کوتاه می‌خوانیم. به نظر من و همین طور که آقای زوریی هم استفاده کرده است باید هر جا توانستیم عروضی به کار ببریم و هر جا نشد هجایی استفاده کنیم. مثل همین «سینگال» در شعر آقای زرویی که خوانده شد به صورت هجایی استفاده شده است در صورتی ممکن است در جای دیگری عروضی استفاده کند. (این همه دردورنج و زَجر و مَلال/ آخرش هم که لاک و نو سیگنال) مثلا در «کوآکسیکال» شکل عروضی را به کار برده است اما همین «کوآکسیکال» جای دیگری می‌تواند کوتاه شود و هجایی شود. (این همه دردورنج و زَجر و مَلال/ آخرش هم که لاک و نو سیگنال) این کار اتفاقا بار فکاهه اثر را بیشتر می‌کند. پس استفاده از کلمات دخیل برعهده شاعر است، به طبع شرایط و وزن می‌تواند عروضی یا هجایی استفاده کند. مثلا اوباما بگوید یا اُباما. این بحث در وزن شعر فارسی تازه است و مربوط به ۱۰۰ سال اخیر است. استفاده از کلمات دخیل بستگی به سلیقه شاعر و فضای شعر دارد.

مدیر دفتر طنز حوزه هنری در پایان گفت: مشکل مهم شعر طنز در روزگار ما این است که شعر طنز شاعران جوان شبیه هم شده است و این یک آفت است که می‌توان این موضوع را در برنامه‌های بعدی مکتب‌خانه بررسی کرد.

از توفیق تا گل‌آقا
علی زراندوز دیگر مهمان مکتب‌خانه درباره ستون‌های معروف و مهم مجله‌های توفیق و گل‌آقا صحبت کرد. زراندوز به ستون «هشت روز هفته» در توفیق اشاره کرد که کیومرث صابری‌ فومنی با نام مستعار «گردن‌شکسته فومنی» می‌نوشت.
او گفت: این ستون در گل‌آقا هم بود اما طنزنویسان جوان آن را می‌نوشتند. یکی از ستون‌های مهم گل‌آقا ستون «شعرنو» بود که در واقع نقیضه‌هایی بودند که موجی در طنز ایجاد کردند. انتشارات گل‌آقا همان سال‌ها کتابی به نام «شکرپاره» با موضوع همین شعرهای نوی طنز منتشر کرد که خیلی زود نایاب شد.
این طنزپرداز ادامه داد: توفیق ستونی داشت به نام «دختران حوا، پسران آدم» که صابری همین ستون را در گل‌آقا به نام «معرفه‌النسا،‌ معرفه‌الرجال» آورد. یکی دیگر از ستون‌های مشترک میان توفیق و گل‌آقا ستونی بود به نام «نیش‌ونوش» که به نام «نیشگون» و «انگولک به جراید» هم منتشر شد.
زراندوز گفت: کسانی چون منوچهر احترامی با ستون «جامع‌الحکایات» و «پیر ما» و عمران صلاحی با ستون «حالا حکایت ماست» از نویسندگان قدر گل‌آقا بودند. محمدپورثانی که به جرات می‌گویم ستون‌ساز طنزنویس تاریخ ادبیات ایران است و بیشتر از همه ستون ثابت طنز نوشته است او نویسنده ستون‌هایی مثل «دست‌پخت عدسی»، «اشارات و تنبیهات»، «خودکار آبی»، «الو گل‌آقا» و «نامه‌رسان گل‌آقا» بود. در پایان باید از دکتر «مسعود کیمیاگر» به عنوان یکی از نویسندگان ثابت توفیق و گل‌آقا یاد کنم که ستون «افاضات فدوی» او معروف است.

اقتراح طنز
در پنجمین جلسه مکتب‌خانه که دوشنبه ۲۴ شهریور در حوزه هنری برگزار شد. قرار شد طنزنویسان با موضوع سیگار کشیدن طنز بنویسند. در این نشست ۱۳ نفر از طنزنویسان جوان طنزهایی با موضوع سیگار کشیدن خواندند و داوران حاضر در نشست به طنزهایشان امتیاز دادند و آنها را نقد کردند.
مهدی فرج‌اللهی، محمدعلی مومنی، سیدامیر سادات‌موسوی، حامد اسحاقی، جواد نوری و رضا ساکی به عنوان داور در این جلسه حضور داشتند. در پایان سعید قلیچی، شایان شاملو و علی خضری نفرات برتر مکتب‌خانه پنجم انتخاب شدند. خنده‌دار بودن، زاویه دید متفاوت، نثر روان و تفکربرانگیزی از جمله شاخصه‌های داوری طنزها در مکتب‌خانه بود.

داستان «سنت اجدادی» نوشته سعید قلیچی که حائز رتبه اول شد در ادامه می‌آید:

سیلی خوردن به خاطر سیگار نکشیدن، یکی از سنت‌های اجدادی خاندان ما «قلیچی»‌هاست. تقریبا اکثر پسرهای قوم ما، تجربه سیلی خوردن به خاطر سیگارهای کشیده‌شده توسط دوستان‌شان را دارند. به‌عنوان مثال خود من هنوز وارد دبیرستان نشده بودم که این تجربه را کسب کردم. قضیه هم خیلی ساده بود. یک روز به صورت کاملا اتفاقی در مسیر برگشت به خانه با پدرام هوشنگی پسر همسایه هم‌مسیر شدم و البته خیلی اتفاقی‌تر، آن روز دقیقا همان روزی بود که پدرام تصمیم گرفته بود در خیابان سیگار بکشد. هنوز پک‌ اول را به سیگارش نزده بود که پدرم از راه رسید و بی‌مقدمه و بدون هیچ اعلام قبلی سمت چپ صورتم را با کف دست راست نوازش کرد.
کمی طول کشید تا با کلی سند، مدرک، نمودار، آمار و گزارش و حتی قسم و آیه، پدرم متوجه شود که من سیگار نکشیده بودم، با این حال پدرم طی تمام این سال‌ها، از عملکرد خودش دفاع کرده و می‌کند. چند هفته بعد از سیلی مذکور بود که پدرم برای توضیح رفتارش گفت: «من پدرتم و متوجه شدم که تو سیگار نکشیدی، مردم کوچه و خیابان که به این سادگی‌ها متوجه نمی‌شوند.» حالا هم که بیشتر از ۱۵ سال از آن سیلی گذشته این مساله به خوبی برای من حل نشده است . آن روزها تصور می‌کردم، مردم کوچه و خیابان، وقتی رد پنج انگشت دست راست پدرم را روی صورتم ببینند، به خوبی می‌فهمند که من لب به سیگار نزده‌ام.

حقیقتا این تنها توجیهی بوده که در تمام این سال‌ها توانسته‌ام پیدا کنم . با این حال، چند سال بعد، پدرم داستان سیلی خوردن خودش را از پدربزرگم به خاطر سیگاری که نیما هوشنگی دوست و همبازی پدرم کشیده بود؛ برایم تعریف کرد. حاج حمید قلیچی پدربزرگ من در شاهرود معلم بوده و آن‌طور که پدرم تعریف می‌کند، یکی از همسایه‌ها او و نیما هوشنگی را در حالی که دوستش سیگار می‌کشیده دیده و همان شب پدربزرگم بدون هیچ اعلام قبلی با کف دست به استقبال صورت پدرم رفته است.
در خاطرات خاندان قلیچی، داستان سیلی خوردن حاج حمید پدربزرگم هم به علت سیگار نکشیدن وجود دارد. داستان آن ‌را عمو رشید، پسر بزرگ حاج حمید، برای ما یعنی برادرزاده‌هایش تعریف کرده است. گویا یک روز یکی از همسایه‌ها به پدربزرگم پول می‌دهد تا برای او سیگار بخرد، در مسیر برگشت بوده که حاج حبیب جد بزرگ من از راه می‌رسد و پسرش یعنی پدربزرگ من را یک سیلی مهمان می‌کند. حاج حبیب هم از پدرش به خاطر سیگار نکشیده سیلی خورده و پدر او هم از پدرش. بررسی‌های تاریخی نشان می‌دهد که حتی کربلایی بشیر قلیچی، جد هفتم بنده هم چنین تجربه‌ای را داشته، البته آن روزها دیگر خبری از سیگار نبوده و بنا بر شنیده‌ها، در زمان جنبش تحریم تنباکو، کربلایی قصد داشته تا قلیانی را بشکند، که در همان زمان پدرش که اسمش را نمی‌دانیم، از راه می‌رسد و به تصور اینکه پسرش می‌خواهد قلیان بکشد، کربلایی را یک سیلی مهمان می‌کند.
بررسی‌ها نشان می‌دهد که خاندان من، دست کم از هفت پشت به این طرف، قربانی سیگارهایی بودند که نکشیدند و به خاطر همین است که می‌گویم سیلی خوردن به خاطر سیگار نکشیدن، یکی از سنت‌های اجدادی خاندان ما قلیچی‌هاست. به همین دلیل است که من هنوز مادر بچه هایم را پیدا نکرده، تصمیم دارم این سنت را زنده نگه دارم. حتی برای انتقال آن به صورت پسرم برنامه‌ریزی کرده‌ام، اصلا هم عقده ای‌ نیستم.
پدیده طنز معاصر
در دوازدهمین جلسه مکتب‌‌خانه از علی خضری به عنوان پدیده مکتب‌خانه با اهدا کتاب تقدیر شد. در طول هفده جلسه ای که مکتب‌‌خانه طنز برگزار شد بسیاری از طنزنویسان حرفه‌ای حضور پیدا کردند و هم درباره یک موضوع مشخص حرف زدند و هم طنزهای مکتب‌خانه را شنیدند. مثلا شهرام شکیبا در جلسه‌ای که در مکتب‌خانه حضور داشت تحت تاثیر آثار قرار گرفت و آنها را ستود. در هر جلسه به کارهای برتر کتاب جایزه داده می‌شود و برخی موارد مهم به صورت جزوه و بخش‌های از کتاب‌های نایاب به صورت کپی در اختیار شرکت‌کنندگان قرار می‌گیرد.
از مکتب‌خانه طنز بیشتر خواهید شنید…
منبع : رضا ساکی – دفتر طنز

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر