حلقه طنز نصف جهان (۱۳۵) دوم مرداد ماه – در کمال ناباوری- به موقع شروع شد و #محمود_سلطانی بالافاصله رفت سراغ آقای صفایی که به رسم تبلیغات شستشوی فرش ( می آید، می خواند و سریع می رود!) ؛ (( روزگاری یک، دو میلیون ثروتی جانانه بود)) و با این شعر از کم شدن ارزش پول ملی شکوه ها کرد که چهره متعجب حضار نشان می داد که هنوز هم که هنوز است برای جمعیت طنزپرداز، یک میلیون، کلی مایه به حساب می آید.
در محاصره بهره برداران!
به گزارش شیرین طنز، به نقل از دفتر طنز اصفهان، خانم سعادت گفت: (( چون اولین باری ست که توی این جور جاها می آیم، فعلا اثری نمی خوانم)) سوالی که پیش می آید این است که از نظر ایشان ما دقیقا (چه جور جاها) هستیم؟!
در ادامه خانم #سمیه_صالحی و #مهدی_یعقوبیه که از نجف آباد تشریف آورده بودند، شعر و متن طنزی را خواندند.
نفرات بعدی گفتند ما صرفا برای بهره برداری از جلسه آمده ایم.
آقای حکیمی شاعری که چند ماه اخیر را با عشقی مثال زدنی و مشکوک، به مدح آقای سلطانی پرداخته است. این بار هم چندین بیت در مدح سلطان(محمودشان) خواند که با استقبال شدید آقای سلطانی مواجه شد! جا داشت آقای سلطانی دهانشان را پر از سکه و اشرفی کند که طبیعتا برای یک نویسنده، تهیه یک سکه هم در برهه حساس کنونی مقدور نیست.
چند نفر بعدی گفتند برای حظ بردن از جلسه آمده اند و نوبت به #محمد_تقوی رسید که به قول خودشان از دهاقان تشریف آورده بودند – صاحب تشریف باشن ان شاالله – #محمد_ شیرچیان طبق معمول طنزی شیرین روایت کردند #مرتضی_نیکوکار با علم به حضور #محمد_رضایی این شعر را خواند؛
ماندم که فرانو چه فرایندی بود
و از قدیم گفته اند که با دم شیر می شود بازی کرد ولی با فرانوِ محمدرضایی خیر. و دقایقی جلسه به کشمکش بین آنها سپری شد.
#سعید_آزاد شعری خواند با مطلع؛ لپم سرخ و سفیدِس مثل هلوی رسیده س که ما همان لحظه بررسی کردیم دیدیم واقعا همین طور است.
#علیرضا_یعقوبی رباعیات اخیرش را خواند؛
ای مختلسین این همه شادی نکنید
آشوب در این وضع کسادی نکنید
و به این ترتیب آنها را به آرامش و نظم در اختلاسگری دعوت کرد. #مسعود _صفری با تبحر هر چه تمام تر، نام همه گیاهان دارویی را در شعری بلند چپانده بود. از نکات بارز این شعر، گنجاندن (پشکل ماچالا) در وزن و قافیه بود.که خودِ پشکل ماچالا هم طی قرن ها زیستن کنار مردم، هیچ و قت همچین انتظاری از کسی نداشته است.
#فرشته_قائمی با نقیضه ای از ایرج میرزا پرچم خانم ها را در حلقه طنز به بالاترین نقطه برد؛ داد معشوقه به عاشق اس ام اس
که کند خواهر تو با من جنگ
#بهارنژند هم با شعر (با کل کلاس هی قیاسم کردی) به معلم ها خرده گرفت ولی مثل بقیه اعتراضات کسی نبود که پاسخگو باشد. #محمد_پوررشیدی ضمن ابراز امیدواری از این که جمعیت رو به افزون بهره برداران به جایی برسند که دیگر طنزنویسان را در حلقه های بعدی راه ندهند. شعری با موضوع حساس آب خواند؛
عمه آب هم بیابان است
ای خوشا آنکه همسر آب است
#مهدی_جهاندار از شاعران مطرح ، هجویه ای خواند درباره ماجراهای خلیج فارس و چنان از خجالت ترامپ و خانواده اش در آمد که در همان لحظه قیمت دلارکاهش بی سابقه ای یافت؛
ناخدا، جانم فدای بادبان و لنگرت
هفت ناو چاق را خورده ست ناو لاغرت
و در جای دیگری از هجویه؛
لنگری انداختی حالا که خوردی کنگرت…
بعد از اینکه چند نفر دیگر خود را به عنوان “فیض بر” معرفی کردند متوجه شدیم “بهره برداران” خودشان به چند دسته “حظ بران”، “فیض بران” و غیره تقسیم می شوند.
محمد رضایی فرانو خواند؛
طعمه بهانه بود
ماهی های قلابی از دریا فراری اند
#نعمت_الله_طالبی شعری خواند که نمی دانم چرا این مصرعش بیشتر به دل و جان ما نشست؛
رفیقانم زن دوم گرفتند
خوشا آن دم که نوبت بر من آیو
در پایان جلسه، آقای سلطانی در حرکتی بی سابقه، آوازی که قبلا خوانده بود را پخش کرد که نقیضه ای بر آهنگ #عباس_شاهزیدی بود؛
تا گرفتم شغل محبوبی به دستم
تا که آمد پست مطلوبی به دستم
من شدم دزد،همسرم دزد، بچه هایم یک به یک دزد، بچه های خواهرم دزد(۲ بار!)
✅ و اما #چالش :
برای خواندن این آهنگ.می توانید با #ادمین هماهنگ شوید و شعرکامل را دریافت کرده و بخوانید و برای ما بفرستید.
