menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

محمد جواد رفیع

جانباز شیمیایی سرافراز محمد جواد رفیع به همرزمان شهیدش پیوست

جانباز شیمیایی محمد جواد رفیع برادر رضا رفیع مجری و طنز پرداز کشور از دنیا رفت.
وی در مبارزات پیش از انقلاب همواره نقش آفرین بود و در طول دوران جنگ داوطلبانه به جبهه رفت و در مناطق بمباران شده شیمیایی جسم و جانش را در طبق اخلاص و ایثار گذاشت و پس از دو سال جنگ طاقت فرسا با سرطان بی رحمی که از پوست به خون و به مغز سرایت کرد و به شهادت پزشکان ناشی از مواد شیمیایی زمان جنگ بود چشم از جهان فروبست.

محمد جواد رفیع

به گزارش شیرین طنز، به نقل از حیات، روز ۲۷ دی ۹۵ جانباز محمد جواد رفیع برادر رضا رفیع مجری و طنز پرداز کشور از دنیا رفت، این مجری برجسته کشور در واکنش به این حادثه ناگوار در اینستاگرام خود نوشت:

” گاهی بغض گلو، راه را بر گریه نیز می بندد. امروز صبح، پس از اجرای برنامه ام در “حالا خورشید“، که لبخند را تقدیم مردم عزیز کردم؛ تلفنم زنگ خورد. برادرم بود از مشهد. صدایش از بغضی سنگین خبر می داد. و مثل همیشه، خبر لعنتی، کوتاه و کوبنده بود:”رضاجان، داداش جوادمان صبح امروز، به هنگام اذان صبح مشهد، به جوار حق رفت……”

خانواده ام صبر کرده بودند تا من برنامه ام را در تلویزیون اجرا کنم و بعد زنگ زده بودند. چنان بهت و بغض، آنی بود که مات مانده بودم و راه بر گریه بسته شده بود.

داداش جواد عزیزم؛ قربون اون لبخندهای خواستنی ات بشم من؛ آخه تو بودی که دست منو گرفتی و گفتی بیا تهران و بنویس….. سال ۷۲ یادته؟….. همین هفته پیش آمدم مشهد؛ دستت را گرفتم و چیزهایی گفتم که لبخند می زدی…. غافل که آخرین لبخندهای عزیزت بود…. حالا چطوری به مادرم بگویم که پیرزن این روزها همه اش بر سر سجاده اش، تو را از خدا می خواست. و نوحه و ندبه می کرد…

حال من اکنون همان حالی است که درکتاب های مقتل، از قول امام حسین نقل کرده اند که درکنار بدن برادر کوچکتر از خودش گفت: “الآنَ اِنکَسَرَظَهری”؛ برادرجان، کمرم شکست.

برادرم به شهادت پزشکان، تاوان حضور فعال و عاشقانه و طولانی اش در محیط های شیمیاییِ جبهه و پشت جبهه (ازجمله محل کارش) راپرداخت کرد. باعذر بسیار از شما و با شرمندگی از ناراحت کردن دوستان خوبم…”

در طول این دو سال هیچگاه از برادرم نگفتم که دوستانم را ملول و مکدر نسازم. آنها همیشه از من توقع لبخند دارند…. دیگر هرگاه از “باب الجواد” بر امام رضا وارد شوم،بغض خواهم کرد…

به گزارش شیرین طنز، رضا رفیع امروز پس از برگزاری مراسم ترحیم این جانباز سرافراز در گفت و گو با خبرنگار حیات، به معرفی برادر محروم خود محمد جواد رفیع پرداخت و گفت: وی در سال ۱۳۳۹ در تربت حیدریه متولد شد، مادرش بانو نرجس خاتون وثوقی تربتی و پدرش مرحوم حاج محمود رفیعی و پدربزرگش مرحوم میرزا محمد رفیعی از موسسان اداره معارف و از مدیران مدرسه احمدیه بوده است، وی تحصیلات دانشگاهی اش را در مازندران و تهران سپری کرد و با توجه به کسب نمرات عالی در زمان تحصیل چندین سال دبیر دبیرستان و هنرستان های تهران بود .

وی افزود : برادرم در سال های پیش از بازنشستگی مدیر فنی چاپخانه و اداره کننده دستگاه های بزرگ و مدرن چاپ بود و مشخصاتش در کتاب مرجع ” مدیران صنعت چاپ و نشر ایران از مشروطه تا امروز” در زمره مفاخر و مشاهیر این صنعت ثبت شده است، چندین سال نیز مدیریت مجله جوانان امروز را بر عهده داشت، او در سال ۶۶ با بانو قاسمی فرزند مرحوم حاج سید علی قاسمی برادر حاج سید محمد قاسمی استاد پیش کسوت هنر خوشنویسی ازدواج کرد و تنها فرزند دختر این زندگی مشترک در رشته برق و الکترونیک تحصیلات عالیه دانشگاهی دارد و همسرش نیز سال های متمادی مدیر مسئول مجله اطلاعات علمی بود.

رفیع با اشاره به حضور برادرش در جبهه های دفاع مقدس تصریح کرد: مهندس جواد رفیع در مبارزات پیش از انقلاب همواره نقش آفرین بود و در طول جنگ تحمیلی بارها داوطلبانه به جبهه رفت و در مناطق بمباران شده شیمیایی جسم و جانش را در طبق اخلاص و ایثار گذاشت و به دلیل آسیب های متعدد در بیمارستان بستری می شد، تا سرانجام نتیجه حضور فعال و عاشقانه اش در محیط های آغشته به مواد شیمیایی جبهه و پشت جبهه را دید و پس از دو سال جنگ طاقت فرسا با سرطان بی رحمی که از پوست به خون و به مغز سرایت کرد و به شهادت پزشکان ناشی از مواد شیمیایی زمان جنگ بود سحرگاه روز دوشنبه ۲۷ دی ۹۵ در مشهد چشم از جهان فروبست.

این طنز پرداز کشورمان با اشاره به تواضع و فروتنی مرحوم جانباز سرافراز رفیع اظهارداشت: او در دوره طولانی مسئولیت معلمی و مدیریتی اش هیچ گاه از سوابق و حوادث سال های سنگر نشینی و رزم آوری جبهه های دفاع مقدس سخن نگفت، تنها یک بار در مجلسی خاطره گویی کرد که بعدها گفت نباید گفت و گویی را می پذیرفتم که خدای نکرده پنداشته شود منتی بر سر دیگر ان دارم و یا تصور شود می خواهم آنچه را آن روز وظیفه می دانسته ام امروز به رخ دیگران بکشم و پس از آن دیگر تکرار آن گفت و گو را نه به صورت عمومی و نه حتی به صورت خصوصی نپذیرفت.

***

پایگاه خبری شیرین طنز این مصیبت وارده را به جناب آقای رضا رفیع و خانواده ی محترمشان تسلیت عرض می نماید.

chatنظرات شما

یک دیدگاه

  1. اسماعیل تقوایی:

    سلام
    روحش شاد..
    تسلیت به بزرگواران جلال ورضا رفیع وخانواده محترم..
    غفران الهی برای آن مرحوم وصبر برای بازماندگان از درگاه خدای متعال خواهانم..

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر