به گزارش شیرین طنز، «بامعرفتها» عنوان منظومهای است سروده ابوالفضل زرویی نصرآباد، به زبان محاوره. زرویی در این منظومه سفره دلش را باز کرده است و با زبانی ساده و صمیمی به روایت احوال زمانه نشسته است. درد دلهای سراینده از روزگار در قالب بیست فصل و دو ضمیمه با نامهای «حال و هوای عاشقی» و «نامههای مرد زنذلیل» در کتاب بامعرفتها منتشر شده است. کتاب صوتی بامعرفتها پیشتر توسط نشر شهر و آوای باربد منتشر شده بود و حالا مجموعه مکتوب این منظومه زیبا توسط نشر قاف به چاپ رسیده است.
شعر طنزی از با معرفت ها را در ادامه می خوانید :
ارزشمون به طول و عرض میزه
چقدر میز و صندلی عزیزه
تموم فکر و ذکرمون همینه
که هیشکی پشت میزمون نشینه
یهعمره دودو زده چشم و چارت
که خش نیفته روی میز کارت
اونا که مرد و زن دعاگوشون بود
میز ریاست سر زانوشون بود
بیا بشین، که میز اگه وفا داشت
وفا به صاحبای قبل ما داشت
قدیم که نرخها به طالبش بود
ارزش صندلی به صاحبش بود
فقیه اگه بالای منبر میشست
جَوون سهچار پله پایینتر میشست
معنیِ شأن و رتبه یادشون بود
حرمتِ مردم به سوادشون بود…
جون تو این حرفا پامنقلی نیست
حرمتمون به میز و صندلی نیست
جون خودت فدای چیز کردی
عمری که صرف حفظ میز کردی
روی لبت خوبه تبسم باشه
دفتر کارت دل مردم باشه
مردا بدون میز هم عزیزن
رفوزهها همیشه پشت میزن.