کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو
- برای بالا رفتن ازدرخت،”سایه”ام نردبان شد!
- زندگی دل می خواهد، دلم را نَبَرعزیزم!
- آدمِ “روشنی” بود، برای صرفه جوئی خاموشش کردند!
- زنجیرش را”بلند”کردم، توّهم ازادی زد!
- بااینکه دلِ پُری داشت، عاشق می پذیرفت!
- “ستاره”، پشتِ سرِ”ماه”ام صفحه گذاشت!
- عرض داشتم، طول ام راپرسید!
- عاشق جنینی هستم که پیش ازتولّد، دین والدین اش را استعلام کند!
- فهمیدن رایگان است، امّا برایت گران تمام می شود بفهم!
- آنقدر”خاکی”بود که درخودش دفن اش کردند!
- “همشیره”ام شد، پای منقل!
- می خواستم فیلمت کنم، سناریو ام تأیید نشد!
- “رویا”می بافت، من می شکافتم!
- دستم کور می شود، وقتی “بریل” اندامت را می خوانم!
- گرسنگی را بخاطر بسپارمسلمان، پرنده خوردنی است!
- “تُردست”، وضوگرفت!
- هوای شور”دریا”، ریه ام راچشم زد!
- بی”من”، هیچگاه”ما”نمی شوی!
- به سبب “پدرسوختگی”، به بیمارستان بدهکاربود!
- برای اضافه وزن شعرهایم، جریمه پرداختم!
- عضو حزب باد بود، شعرهای بی وزن می سرود!
- “خارج”می زد، درارکستر داخلی استخدام شد!