یکی از شاعران خوشذوق که شوخطبعیهایش او را از رشته مهندسی به سمت شعر و طنزسرایی متمایل کرده است، کاوه جوادیه است، وی دارای مدرک کارشناسی ارشد در رشته «مهندسی و برنامهریزی حمل و نقل و ترافیک» است اما دغدغه این روزهای او پرداختن به شعر طنز است. چهره و صدای او با برنامه «قندپهلو» و نماهنگهایی که از او منتشر شده است برای شما آشناست و محبوبیت او در وادی شعر طنز باعث شد تا به بهانه درگذشت کیومرث صابری «گل آقا»ی ملت ایران، گفتوگویی با او داشته باشیم:
شما در عرصه شعر طنز و ارتباط با مردم و آشنایی با زبان روز موفق هستید. معیارهای موفقیت شعر طنز را در چه چیزهایی میدانید؟
در پاسخ به سؤال شما باید بگویم نه فقط در شعر طنز، که هر هنرمندی به ۲ شرط میتواند موفق باشد. اول این که زبان گویای مردم یا دست کم بیشتر مردم جامعه باشد، دوم این که در کشف مسائل، مشکلات و خواستههای آنها از زمان جلوتر باشد و صد البته در مقام طنز این هر دو بیشتر جلوه میکند و عناصر «بی پروایی در بیان دردهای جامعه» و «داشتن بیان شیرین و توانایی در بیان مشکلات» با زبانی که بتواند در ابتدا لبخندی بر لبهای مخاطب اثر بیاورد ولی در زمان باعث شود که شنونده یا خواننده اثر به فکر فرو برود، لازمه آن است.
سوژههای خود را چطور پیدا میکنید؟
شاید اولین جوابی که به ذهنم میرسد این است که سوژهها، من را پیدا میکنند، چون با مردم زندگی میکنم، تاکسی و مترو مینشینم، بازار میروم و به حرفهایی که مردم با خودشان میزنند گوش میدهم، به اصطلاح فالگوش میایستم و سعی میکنم در جریان اخبار روز باشم و به چیزهایی که مردم به آنها علاقهمند هستند مثل سریالهای تلویزیونی و … هم دقت میکنم.
به نظر شما شعر طنز چرا مهجور است و در رسانههای مکتوب و… خیلی کم به آن پرداخته میشود؟
سوالهای خطرناک میپرسید… همانطور که گفتم وظیفۀ طنزپرداز بیان مشکلات جامعه و مردم با زبان نرم و نمکین است. متأسفانه خط قرمزها خیلی زیاد هستند، گاهی هم آستانۀ تحمل کسانی که قرار است به زبان طنز از آنها انتقاد بشود، خیلی پائین است. مثلاً شعر من با عنوان «اتمام حجت» که به «خیلی خطرناکه حسن» معروف شد، با این که واقعاً حرف مگویی در آن نبود، چرا نتوانست در سطح جراید منتشر شود؟ تازه این در مورد شعری بود که در فضای مجازی و بلوتوثهای تلفنهای همراه حسابی دستبهدست شده بود و جمع بسیار زیادی آن را دیده و شنیده بودند. مهمترین مانع در اشاعه شعر طنز همین محدودیتهاست که خیلی هم آنها را مفید نمیدانم و اصلاً موافق آن نیستم.
وقتی نشریات تخصصی طنز کم است، شاعر چطور با مخاطب ارتباط برقرار کند؟ به ویژه که طنز در روزنامهها کمرنگ است.
البته این مطلب واقعاً معضل بزرگی است. خوشبختانه جلسات طنز در سطح کشور و به خصوص در تهران که من در آنجا زندگی میکنم کم نیست. اگرچه همان خط قرمزها و غیره تا حدی بر این جلسهها هم حاکم است، ولی این جلسهها محل مناسبی برای ارائه مطالب طنز شدهاند. فضای مجازی هم کمک خوبی در این زمینه است. ولی میگویند «حرف را بنداز رو زمین … صاحبش خودش میاد و برش میداره»، طنز اگر از نظر فرم و محتوا بتواند با مردم ارتباط برقرار کند، خودش راهش را باز میکند و به همه جا سرک میکشد.
برنامههایی مانند «قندپهلو» چقدر میتواند این خلاء را پر کند؟
«قند پهلو» خوشبختانه در سطح جامعه بازتاب خوبی داشته و توانسته است مخاطبان زیادی داشته باشد؛ ولی کمبود برنامههایی که طنز سالم و فاخر را بین مردم آورد، موجب شد که این برنامه به خوبی میان مردم جا باز کند. این خودش هم نشان دهنده نیاز مخاطب به رسانه است و هم سلیقۀ مخاطب را در انتخاب نوع طنز و تفکیکش از فکاهه و هزل بیان میکند.
چطور شد شما از رشته مهندسی به شعر طنز ورود پیدا کردید؟
مهندسی تحصیلات آکادمیک من است و از ابتدا هم به عنوان حرفه در این رشته فعال بودهام. ولی شعر علقۀ من بوده و از نوجوانی – و شاید زودتر – همیشه با شعر مأنوس بودم و شعر میگفتم، در عین این که معتقدم «شعر هندسۀ کلمات است» پس شاعر باید مهندس باشد. شاید بهتر بود سوالتان را اینطور مطرح میکردید که «چه طور شد در کنار شعر جدی به شعر طنز هم پرداختید؟» آن وقت در جوابتان میگفتم، پیشتر فقط شعر جدی و بیشتر غزل کار میکردم که زبان غزل خودش میتواند گویای نوع شعر من باشد، ولی چندین سال پیش به این نتیجه رسیدم که در کنار غزل و مغازله، وظیفه دارم به مشکلات جامعه هم بیتفاوت نباشم.
جیم – شماره انتشار ۱۸۶۷۶