مادر
مادر از بس که مهر ورزیده
روز بى استرس کجا دیده
مى خرد؛ مى پزد؛ تشکر هم
از کسى تا به حال نشنیده
او همیشه خودش به تنهایى
سفره را جمع کرده یا چیده
گله اى هم ندارد از بختش
هرگز از خستگی ننالیده
عطر گلخنده های زیبایش
شور و حالی به خانه بخشیده
پدر اهل کمک؟ نه اصلاً نیست
سفت و محکم به مبل چسبیده
کنترل را به کف گرفته و در
هر چه کانال بوده چرخیده
بچه ها هم که … بگذریم انگار
عشق این روزها تمرگیده
مادر از صبح رفته در صف نان
آرش از جاى خود نجنبیده
شب نشسته است پاى اینترنت
طفلکى خسته بوده خوابیده!
،
به پریچهره هم امیدى نیست
شده یک چیز ور قلنبیده
از همان ساعتى که پا شده است
گرم چت بوده یا مسیجیده
مادر آمد، نفس زنان اما
متبسم، صبور، فهمیده
با دو تا بربرى که آن ها را
لاى یک روزنامه پیچیده
شاعر : مصطفى مشایخى