آقای گزارشگر!
بازیِ تیمِ خوبِ تهرانی
بود با تیم ازبکستانی!
بود بازی درون « آزادی »
و گزارشگرش « خیابانی! »
تیم ما زد گلی و ایشان گفت:
« آفرین بر پلنگ ایرانی!
همه ی بچه ها « اوسین بولتند! »
مرگ بر هر که گفته: قلیانی! »
تیم ما گل چو خورد فوراً گفت:
« بچه ها آمدند مهمانی؟
می شود این اگر که بازیکن
جای تمرین روَد به سلمانی!»
تیم ما خورد یک گل دیگر
گفت با حالت پریشانی:
« فوتبال جهان شده تاکتیک
سبک ما همچنان دبستانی!
می زند زیر توپ بازیکن
با چنین مبلغ فراوانی!»
تیم ما زد گل تساوی و گفت:
« نیست جایی چنین دلیرانی!
گردبادانِ! آسمانِ وطن!
در زمین کرده اند طوفانی!
شک ندارم که بچه ها بروند
توی تیم های انگلستانی!»
از قضا تیم ما گلی دیگر
خورد در لحظه های پایانی!
گفت با حالتی پر از اندوه:
« نیست دیگر زمان جبرانی
جایشان توی تیم ما خالی ست
چون « عزیزی » حماسه سازانی!
دوره ی بعد می کنیم جبران
ضعف این دوره را به آسانی!»
شاعر : امیرحسین خوش حال « کولی »
وبلاگ : Koyli.mihanblog.com
یک دیدگاه
رمضانی:
سلام
وزن و قافیه و ردیف شبیه به شعر اصلاحات مرحوم ابوتراب جلی است ای کاش ذکر خیری شده بود.