نگاهش «بودار» میشد، وقتی «سیر» نگاهم میکرد/کاریکلماتور
نگاهش «بودار» میشد، وقتی «سیر» نگاهم میکرد! کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو گلویش گیر کرده بود، مسلسل سرفه میکرد. تا شورش را درآوردم، فشارش اُفتاد. بهم…
نگاهش «بودار» میشد، وقتی «سیر» نگاهم میکرد! کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو گلویش گیر کرده بود، مسلسل سرفه میکرد. تا شورش را درآوردم، فشارش اُفتاد. بهم…
برای اصلاح دید آدم بد بین دکتر نمره¬ی عینکش را بالا برد ! کاریکلماتورهای حسین مقدسی نیا : * دلبُرده از ما و از ما…
نقاشی که شیشه میکشید تابلو شد! کاریکلماتورهای حسین مقدسی نیا * از در دوستی وارد شد دشمن عزیز ! * چوب در آستینش کردند، آنکه…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو : در”سه گاه”، نماز می خوانم! فرمان پرایدم “راست” بود، “چپ”اش کردم! هنور مرا بلد نشده بود، مُدام در آغوشم گم…
کاریکلماتور: قابل رویت نیست شب هنگام، آدم روسیاه سری هشتاد و هفتم از سیبیل نوشت ها کاریکلماتورهای محمد مهدی معارفی _خونم را کثیف می کند،آدم…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو : ۱-آدم”لارژی”بود، با سایزی”مدیوم”! ۲- تا “حرف آخِر”را زدم، همۀ حروف بسویم یورش آوردند! ۳- بین آنها فقط من”فرق”نمی گذاشتم، چون…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو : ۱-برای بازکردن روزه اش، کلیدساز آورد! ۲- وقتی تُرش می کنم، دهانم آب می افتد! ۳- درآغوش خودم، تنهایم! ۴-…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو (پیرسوک) : “خطّ مقدّم” را، قاب گرفتم! چون دخل و خرج ام باهم”نمی خواندند”، یک فصل کتک مهمانشان کردم! حرف های”ظریف”،…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو (پیرسوک) : سکوت موریانه، فریاد فروپاشی است! “پایش را خوردم”، نتوانست برود! “حسین”ام، امّا برای”منزوی”شدن، راه درازی درپیش دارم! با شکستن…
سری سی و هشتم از سیبیل نوشته ها کاریکلماتورهای محمد مهدی معارفی : _برای اینکه خواب از کله اش بپرد، برایش بال کشید. _مرد سر…
سری سی و ششم سیبیل نوشته ها کاریکلماتورهای محمد مهدی معارفی : _جانماز آب می کشید تا جانمازش تمیز باشد، ساده لوح. _با پنکه، کلاه…
کاریکلماتور حاصل پیوند «کاریکاتور» و «کلمه» است. * چون شنیده بود پول چرک کف دسته، هیچ وقت به سراغ صابون نمی رفت. * جوانه برای…