کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو :
۱-برای بازکردن روزه اش، کلیدساز آورد!
۲- وقتی تُرش می کنم، دهانم آب می افتد!
۳- درآغوش خودم، تنهایم!
۴- به هوای دیدنت، چشمانم را می بندم!
۵- درگوش”راست”ام، دروغ راهی ندارد!
۶- قبل ازحسابداری، درایستگاه پرستاری”پیاده”ام کردند!
۷- درخت کهنسال تقاضای پناهندگی پرنده ها را، چهارفصل می پذیرد!
۸- درّه را وارونه برسرکوه گذاشتم، راه صاف شد!
۹- سایۀ درختی که درآب افتاده بود، جوانه زد!
۱۰- چشمانت که “برق” می زند، منتظررعد زبانت می مانم!
۱۱- به مردم تکیه نمی کنم، هرلحظه رنگشان می کنند!
۱۲- قهرمانی که رکوردش را شکسته بود، ازسوی فدراسیون تنبیه شد!
۱۳- تمساح قطرات اشک اش را به روباه هدیه کرد!
۱۴- خانه “خراب”شدم؛ تا خواستم کشورم را”آباد”کنم!
۱۵- درآغوشت بودن یا نبودن، مسئله این است!
۱۶- ترمز رانندۀ کم سواد، خوانا نیست!
۱۷- خودروی کلاسیک، لُنگ بسته وارد کارواش شد!
۱۸- کفش پاشنه بلندسرشارازفریاد وکفش کتانی سراپا سکوت است!
۱۹- گرۀ کور، با عصای سپیدباز می شود!
۲۰- شمع های خودروام را در سقّاخانه روشن کردم!
۲۱- پائیزمدال درجه یک محیط زیست را، به گلچین روزگار اهدا کرد!
۲۲- درنشست سازمان ملل، همه ایستاده سخنرانی می کنند!
۲۳- آئینه، تنهائی ام را نشان نمیدهد!