شلوغترین سرزمین تنهائی است، فضای مجازی!
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو : “بِیتِ” آخر شعرم را، اجاره دادم! پرندۀ سکوت، روی درخت بید آشیانه دارد! به غیرت شانه هایم بر می خورد…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو : “بِیتِ” آخر شعرم را، اجاره دادم! پرندۀ سکوت، روی درخت بید آشیانه دارد! به غیرت شانه هایم بر می خورد…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو : ۱-فضانورد درمریخ، به”زمین”خورد! با “زدن” پنبه اش، مزد گرفتم! حسّ اش نبود، منتظرماندم تا آمد! برای دفاع ازحقوق بشر، باحیوانات…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو : نقّاشِ “سر”کِشی بود! شفّاف سازی کرده بود، ابعاد وجودی اش را! پدرِ سگ اش، مُرده بود (کژتابی) وقتی چپ شد،…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو، کاریکلماتورنویس شیرازی : ۱-کتابی که درخواب خواندم، “بیدار”ام کرد! ۲- درخیال ام بودی که توهّم زدم! ۳- شعرش هم یک تخته…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو : ۱-فرهاد، ازخواب”شیرین”پرید! ۲- مرا به خدا سپرد و خودش را به دیگری! ۳- وقتی “برایش زدم”، رقصید! ۴- برای آوردنِ”دخل”همه،…
کاریکلماتور از ابوالقاسم صلح جو متخلص به پیرسوک : دوبنده اش را به بازار برده فروشان بُرد، کشتی گیر! کارآفرین ماندگار، دستمال ابریشمی تولید می…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو (پیرسوک) : ۱-مشت های گره خورده، شعار بالا می آورند! ۲- آنقدر زیر سوال رفت، تا کمرش شکست! ۳- متّهم بود،…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو (پیرسوک) : ۱-برای”کشیدنِ”یک نفس عمیق، کاغذ کم آوردم! ۲- “نهال”برای”ریشه زدن”، خوابِ تبر می دید! ۳- وقتی ماشه را “چکاندم”، قطره…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو (پیرسوک) : با سیلی، ماهی را سرخ می کنم! نگاهم با”گل”مژه، به استقبال نگاهت آمد! برای تَرک دوچرخه ام،…
جلد سوم کتاب چاقوی تیغه مخملی شامل کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو به قلم ابوالقاسم صلح جو به تحریر در آمده و توسط پایگاه خبری شیرین…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو (پیرسوک) طنزپرداز شیرازی : “گل”های پنالتی، همه”بودار” اند! صدایش را بریده بودند، پانسمان اش کردم! به”زمین”خورد، حواسِ”ماه”ام که پرت شد! تیغ…
یکصد و بیست و هشت کاریکلماتور از ابوالقاسم صلح جو : لبخندم درد می کرد، نان و یخ دوا نمودم! ماضی ام بعید نیست، آینده…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو (پیرسوک) : ۱-ستارۀ سهیل، ژیلاست! ۲- آدم یک”دنده”، کلاچ ندارد! ۳- پدر بزرگ ام ماست سفید را، با پول سیاه می…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو (پیرسوک) : ۱-روی دیوار، اسلحه” کشیدم”! ۲- قلمِ دست ام، شکست! ۳- در آستانۀ درِخروجی زندگی، کالبد ذهنی ام را بدوش…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو (پیرسوک) : ۱-اتاق کوچکی داشت، با”نشیمنی”بزرگ! ۲- پرندۀ سکوت، روی درخت بید آشیان دارد! ۳- امروز به”آخرِ خط”رسیدم، امّا پیاده نشدم!…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو (پیرسوک) : ۱-متّهم بود، “خلاف”اش ثابت شد! ۲- نگاهش را برای چشمم، بولوتوث کرد! ۳- خط لبش را، فقط لبم می…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو (پیرسوک) : ۱-ماهی “شیر” را، پاستوریزه طبخ می کنم! ۲- سکتۀ شعرم، قافیه را فلج کرد! ۳- پس از ورود به”کیش”،…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو (پیرسوک) : ۱-تا جبهه می گیرم، موجی می شوم! ۲- هوش از سرم بُرد، زیبایی دکتر بیهوشی! ۳- زنِ وزن دار…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو (پیرسوک) : چون خواب ام”سنگین”بود، نمی توانست از سرم بِپَرَد! آرزویم در اثر پیری درگذشت! آواز مگس را، “تارِ”عنکبوت همراهی می…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو (پیرسوک) : ۱-امروز که محتاج توام، جای تو چائیست! ۲- آنقدر ازمن خطّ گرفت، تا خطّاط شد! ۳- تا مُچ قهرمان…