شعر طنز بدهکار
«به زمین وزمان بدهکاریم هم به این و هم به آن بدهکاریم» به درو پنجره به این دیوار به خود آستان بدهکاریم خجلیم از برادر…
«به زمین وزمان بدهکاریم هم به این و هم به آن بدهکاریم» به درو پنجره به این دیوار به خود آستان بدهکاریم خجلیم از برادر…
خدایا زن گرفتن سخت گشته مجرد این زمان بد بخت گشته امان از دختران پر افاده کلام “نه”بر لبها نهاده اناث عاشق ماشین وخانه وماهر…
من فرد کارمندم مترو سوارم هرروزرفت وبرگشت این گشته کارم با یک بلیط ارزان کلی مسافت از خانه تا به کارم ره می سپارم حسرت…
این خبر آمد گل ارزان شده مایه شادی روح وجان شده در سه وعده من فقط گل می خورم چون خبر آمد گل ارزان شده…
از زمین و زمان طلبکاریم هم از این و از آن طلبکاریم از اسد رفتگر که بی گنه است مثل شیر ژیان طلبکاریم جای پارک،…
هر کس به نوعی بنده را تحریم کرده است! یکبار هم نـــــــه! بـارها تحریم کرده است! بیگانه یـــا کــه آشـنـا ، فـرقی ندارد این یک…
شاعري جذر و مد نمي خواهد ! شعر گفتن ، بَلَد نمي خواهد ! زور گفتن به هركس و ناكس ، راحت است و عدد…
اگه ماهی توی فر! هم می چسبه و رو چشمای شانست پرده نصبه فقط یک علتی داره که میگن همش تقصیر این اوضاع اسبه !…
شدی غرّان چرا ای ساعت من؟ نمیدانی مگر تو عادت من؟ ندارم حال تا برخیزم از جا صدایت را نبر اینقدر بالا توی خوابم سوار…
یه توپ دارم، نازنازیه یه خرده از خود راضیه تا حرف بازی میزنم، میگه: «چهوقت بازیه!» میزنمش زمین، میگه: «نزن! نمیرم تو هوا خطر داره،…
ریاضی و زبانم شد دو درصد شدم شرمنده با این رتبهی بد هزارانبار بابا نمرهام را شبیه پتک بر روی سرم زد جوابم آمده، آری…
باز هم ایّامِ میلادِ جناب «من» رسید شب که میآیی به خانه، کیک و شیرینی بگیر کیک در حدّ «به زور از در بیاریمش» بخر…
قبل از همهی حرفها و تعارفها قبل از همهی میوهخوردنها قبل از شکلات و شیرینی فروبردنها قبل از اشتغال به انواع آجیل برویم سر اصل…
پیامک زد شبی لیلی به مجنون که هر وقت آمدی از خانه بیرون بیاور مدرک تحصیلی ات را گواهی نامه ی پی اچ دی ات…
یک فروشنده ام توی مترو هردم آواره در کوی مترو می روم کوله ی بار بر دوش صبح و شب بی امان سوی مترو می…
«ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی» بیا مطرب بزن سازی نگو دارد بدآموزی «اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد» برآنم بشکنم تخمه…
« عطر نرگس رقص باد آهسته می آید بهار » بنده اما می کنم از دست مهمانان فرار گرچه فروردین هوایش دلپذیر و جالب است…
خانمــی با همســــــرش گفــت اینچنیـــــن: کای وجــــــودت مــــایه ی فخـــــر زمیــــــن! ای که هستـــی همســـری بس ایــــده آل! خواهشــــی دارم .. مکُــــن قال و مقـــــال!…
نوروز شد و مخارج آن هم روش دوستان علاقه مند به شعر طنز مصرع دوم شعر فوق را کامل کنند. نوروز شد و مخارج آن…
دستم نرسد به دامنت ای دلبند در عید ندارم به تو دیگر پیوند حالا که شده وصالت این گونه محال ای «پسته» به ریش بنده…