«مایا آنجلو»، Maya Angelou شاعر و نویسنده پرآوازهی آمریکایی در هفته گذشته برای همیشه قلمش را زمین گذاشت. کتابها و گفتههای این نویسنده برنده پولیتزر یادگاریهای او هستند .
شخصیتهای مطرح هنری، ادبی و سیاسی از سرتاسر جهان پیامهای تسلیتشان را به مناسبت درگذشت «مایا آنجلو» نویسنده و شاعر برنده پولیتزر آمریکایی منتشر کردند.
«جی.کی رولینگ»، «جاستین تیمبرلیک»، «باراک اوباما» و «اوپرا ونیفری» از چهرههایی بینالمللی هستند که برای از دست دادن، «مایا آنجلو» خالق کتاب «میدانم چرا پرنده قفسی آواز میخواند» پیامهای غمانگیزی منتشر کرده و یاد وی را گرامی داشتند.
نویسندهی هفتگانهی پرفروش «هری پاتر» یکی از جملاتی «آنجلو» را نقل کرد و در توییترش نوشت: «اگر همیشه سعی کنی عادی باشی، نمیدانی چقدر شگفتانگیز خواهی شد. مایا آنجلو واقعا شگفتانگیز بود.»
باراک اوباما رئیسجمهور آمریکا نیز این نویسنده و فعال حقوق بشر را «یکی از درخشانترین نورهای دوران» خود خواند.
وی که سال پیش مدال آزادی ریاستجمهوری را به آنجلو اعطا کرد، درباره وی گفت: «او نویسندهای درخشان، دوستی فوقالعاده و زنی بیهمتا بود.»
«ماریا کری»، «جاستین تیمبرلیک»، «مری جی. بلیژ»، «ریحانا» و «اپرا وینفری» از دیگر چهرههای معروفی هستند که یاد آنجلو را با پیامهای تسلیت خود گرامی داشتند.
«مایا آنجلو» که در خانهاش در ایالت کارولینای شمالی درگذشت، استاد دانشگاه و مسلط به شش زبان دنیا بود. وی یکی از چهرههای درخشان فرهنگ آمریکا محسوب میشد که در عرصههای مختلف هنری آثار ماندگاری خلق کرد.
آنجلو نخستین فیلمساز زن سیاهپوست آمریکا و برنده جایزه «تونی» در حوزه نمایشنامهنویسی بود که دهها جایزه در حوزههای گوناگون هنر و فرهنگ دریافت کرد.
وی که در مناطق سیاهپوستنشین ایالت آرکانزاس بزرگ شده بود، با پذیرش همه سختیها از جمله فقر، به تحصیلات خود ادامه داد و توانست نخستین آلبوم موسیقیاش «کلایپسو لیدی» را منتشر کند.
او در همان سالها با اقامت در محله «هارلم» نیویورک به نوشتن داستان و نمایشنامه پرداخت.
وی که سالها به تدریس در دانشگاههای آمریکا مشغول بود، مدتی را در آفریقا به سر برد و به فعالیتهای مطبوعاتی و دانشگاهی رو آورد و با «مارتین لوترکینگ»، رهبر جنبش مدنی سیاهان آمریکا همکاری داشت.
به گزارش لس آنجلس تایمز، “آنجلو” یکی از سرشناسترین صداهای ادبی در نیمقرن گذشته در آمریکا بود که بیش از هر چیز با کتاب خاطراتش «میدانم چرا پرنده قفسی میخواند» در سال۱۹۶۹ به شهرت رسید. این کتاب نخستین جلد از مجموعه هفت جلدی خود زندگینامه نوشت و او بود که زندگی او را از کودکیاش در سالهای دهه ۱۹۳۰ روایت میکرد.
«میدانم چرا پرنده قفسی میخواند» به موضوعاتی چون نژادپرستی و دردهای خانوادگی در دوران کودکی، نوجوانی و جوانیاش میپردازد و مدت دو سال در فهرست پرفروشترین کتابهای آمریکا قرار داشت.
«پیش از مرگم فقط یک لیوان آب خنک به من بده» (۱۹۷۱)، «و من همچنان طلوع میکنم» (۱۹۷۸) از مجموعه اشعار آنجلو هستند.
شعر او با عنوان «نبض صبح» که برای مراسم تحلیف نخستین دوره ریاست جمهوری «بیل کلینتون» سروده بود، تاکنون بیش از یک میلیون نسخه در آمریکا فروش داشته است.
آنجلو که طی سالها فعالیت ادبی بیش از ۳۰ مدرک افتخاری دریافت کرد، در سال ۲۰۰۰ مدال ملی هنر را دریافت کرد. در سال ۲۰۰۸ مدال افتخار لینکلون را به گردن آوریخت و در سال ۲۰۱۱ مدال آزادی ریاست جمهوری را از باراک اوباما گرفت.
آنجلو زندگی پرتلاطم و سختی داشت، اما در عرصههای متعدد هنری، ادبی، سیاسی، اجتماعی، روزنامهنگاری و … فعالیتهای چشمگیری رقم زد که نامش را ماندنی کردهاند.
در این گزارش به چند نقلقول الهامبخش از خالق «میدانم چرا پرنده قفسی آواز میخواند» اشاره میکنیم تا بیشتر به شخصیت و ارزشهای مایا آنجلوی فقید پی ببریم:
* هرگز کسانی که شما برایشان یک گزینه هستید را تبدیل به اولویت خود نکنید.
* اگر چیزی را دوست ندارید، تغییرش دهید. اگر نمیتوانید، دیدتان را عوض کنید. غر نزنید!
* رنجی بزرگتر از تحمل یک داستان ناگفته در درون نیست.
* به آنهایی که خودشان را دوست ندارند اما به من میگویند: «دوستت دارم» اعتماد ندارم. ضربالمثلی آفریقایی میگوید: مواظب باش وقتی برهنهای به تو یک لباس هدیه میکند.
* ما از زیبایی پروانه به وجد میآییم، اما به ندرت حاضریم تغییراتی که برای رسیدن به این زیبایی متحمل شده را بپذیریم.
* شاید نتوانی تمام اتفاقاتی که برایت رخ میدهد را کنترل کنی، اما میتوانی تصمیم بگیری از آن ها شکست نخوری.
* مأموریت ما در زندگی، تنها زنده ماندن نیست، بلکه کامیابی است؛ پیشرفتی توأم با شور، عشق و کمی طنز و سبکی خاص.
* سعی کن رنگینکمانی میان ابرهای یک نفر باشی.
* مردم آنچه تو گفتهای و انجام دادهای را فراموش میکنند، اما هرگز احساسی که به آنها بخشیدهای را از یاد نمیبرند.
* عشق اعضای خانواده، عشق یک نفر، تأثیری شفابخش دارد. این عشق زخمهایی را که جامعهای بزرگتر، پرجمعیتتر و قویتر بر جای گذاشته را درمان میکند.
* هیچچیز کارگر نمیافتد مگر این که تو انجامش دهی.
* بخشش، یکی از بزرگترین هدایایی است که میتوانی به خودت بدهی. همه را ببخش.
* با دیدن برخورد یک نفر در مقابل سه پدیده میتوان چیزهایی زیادی دربارهاش دانست: یک روز بارانی، چمدانی گمشده و چراغانی گرهخورده درخت کریسمس.
* شجاعت بزرگترین خصلت نیک است، چرا که بدون آن شما برای کسب هیچیک از خوبیها ممارست نمیکنید.
در ذیل بخشی از سروده های این بانوی شعر آمریکا ارائه میشود:
«پرندگان رها
از پس پیروزی به بالا میپرند
و در دوردست فرود میآیند
تا وقتی که راهشان پایان یابد
و بالهایشان
در اشعههای نارجی خورشید فرو روند
و شهامت یابند که آسمان را بخواهند
پرنده در قفس آواز میخواند
از ترس چیزهای نامعلوم میلرزد
اما در انتظار خاموشی میماند
و آوازش در تپههای دوردست شنیده میشود
که پرندهای در قفس برای آزادی میخواند…»
***
پرنده آسمانی می پرد
شناور بر پشت بادی که
آرام آرام از نفس می افتد
و قوس بال هایش
در پرتوهای نارنجی خورشید
با شهامت مالک آسمان می شود
پرنده غمگین در قفس تنگش
به سختی قدم بر می دارد
تا پشت دیوانگی میله ها را ببیند
بال هایش چیده شده اند
پاهایش را بسته اند
پس باز می کند گلویش را به آواز
پرنده قفسی آواز می خواند
با ترس جاری
از چیزهای ناشناخته
که مدت هاست آرزو دارند بمانند
و آهنگش به گوش می رسد
از تپه ای دور
برای پرنده ی قفسی
آواز آزادی می خواند
پرنده ی آسمانی
به نسیم دیگری می اندیشد
آه می کشند درخت ها
میان بادهای ملایم قدیمی
کرم های خاکی فربه منتظرند
در گرگ و میش علفزار
و آسمان را به نام خود می زنند
پرنده قفسی ایستاده در گورستان رویاها
و فریاد می کشد در کابوس هایش
بال هایش چیده و پاهایش بسته اند
او گلویش را باز می کند برای آواز
از چیزهای ناشناخته که مدت هاست هستند
آهنگشان به گوش می رسد
از تپه های دور
برای پرنده ی قفسی
از آزادی آواز می خوانند
ترجمه آزاده صالحیان
***
و اما…من
کوچه های پر شده از اقاقی را پرسه زدم
نگاه بن بستم را به جاده های باز انداختم
جاده خالی بود و خط عابر پیاده، پر
کفش دلتنگی را پوشیدم
پاهایم زخم برداشت
گفتند: کفشت تنگ است
دلم درد کشید
گفتند: زیاد خورده ای
نفسم به شماره افتاد
گفتند: تند دویده ای،
کمی آرام تر
اما دریغ، کسی نفهمید:
ندویده بودم،
نخورده بودم،
کفش تنگ نپوشیده بودم
اما،
اما من در آن جاده، انتها بودم!
ترجمه آرزو کریمین
منابع :
ایسنا – تسنیم – پیام سمنان – http://mayaangelou.com