یارب مرا یاری بده، تا ترک دود و دم کنم
یا بگذرم از خیر آن، یا شرّ آن را کم کنم
پای بشاط اهل دل، کمتر نشینم متصّل
خود را درآرم زآب و گل، وین نفْس را آدم کنم
کلّهیْ سحر برخاسته، وز خواب شیرین کاسته
با دلبری آراسته، ورزش چنان رستم کنم
با دمبلینگ حرفهای، هرکول سازم از خودم
اندام نازیبام را، رشک همه عالم کنم
سازم بدن را بعد ازین، با بادیبیلدینگ آهنین
وانگاه با اعدای دین، کاریکه میخواهم کنم
مانند «راکی بالبوا»، گردنکلفتم کن خدا
تا پشت استکبار را، با دست خالی خم کنم
ای نرّهغول اعتیاد ، ای داده عمرم را به باد
اهلی شو اینک تا مباد، از فرط غیرت رم کنم
از دود ششهایم هوا، با زور پایین میرود
ترسم درآید جان من، گر سرفه ای محکم کنم
شاعر : محمد حسن صادقی