کاریکلماتورهای محمد آیین پرست :
۱٫ دل طبیعت آنقدر کوچک است، که با یک پلاستیک راحت می شکند.
۲٫ وقتی نیستی حتا رویا هم دستم را نمی گیرد.
۳.تا زانو در خواب کم عمقش فرو رفت.
۴. گلوی باک از بی بنزینی خشک شد.
۵. تا لب مرگ رفت، بوسیدش و گذاشتش کنار.
۶. نقاش خسته، دراز می کشد.
۷. چشمانش سگ داشت، اما پارس نمیکرد.
۸. افکارم نیاز به آب و جارو دارد.
۹. آنقدر آبش را گل کرد، که نسلشان منقرض شد.
۱۰. ساز مخالف نیاز به کوک ندارد.
1.8K بازدید
0 دیدگاه